یک آبان روز بزرگ‌داشت بیهقی پدر نثر فارسی

ترجمیک به‌پاس زحمات برخی از مترجمان و نویسندگان، بخشی از فعالیت‌های مناسبتی وبلاگ را به بررسی زندگی‌نامه و آثار بزرگان ترجمه و اهالی قلم اختصاص داده است.

ابوالفضل بیهقی یکی از مورخان و ادیبان مشهور و توانمند فارسی است و یک آبان، روز بزرگ‌داشت ایشان، در نظر گرفته شده است. در ادامه به زندگی‌نامه و بررسی آثار این مورخ شهیر کشورمان می‌پردازیم.

برای مطالعه مطالب بیشتر، به وبلاگ ترجمیک مراجعه کنید.

ابوالفضل بیهقی کیست؟

ابوالفضل بیهقی، دبیر و رئیس دیوان رسالتِ دستگاه غزنویان و معروف‌ترین مورخ ایرانی است. کتاب تاریخ بیهقی، از متون درجه‌ اول نثر فارسی به شمار می‌آید که ارزش والایی در ادبیات و تاریخ فارسی، برخوردار است.

این مورخ نام‌دار، در کمال دقت، صداقت و امانت‌داری به ضبط و روایت تاریخ در کتابش پرداخته است. کتاب تاریخ بیهقی، نمونه‌ای فوق‌العاده از ترکیب ادبیات و تاریخ محسوب می‌شود.

هرجا سخن از تاریخ و تاریخ‌نگاری به میان بیاید، محال است که نام بیهقی و کتاب مشهورش ذکر نشود. به پاس زحمات بیهقی در ادبیات و تاریخ فارسی، او را پدر نثر فارسی نامیده‌اند.

تولد و دوران جوانی بیهقی

خواجه ابوالفضل‌ محمدبن‌حسین بیهقی، در سال ۳۸۵ یا ۳۸۶ قمری در حارث‌آبادِ بیهق (سبزوار)، چشم به جهان گشود. مورخان و زندگی‌نامه نویسان با عناوین خواجه، شیخ، کاتب، امام و عمید، از او یاد کرده‌اند.

از خانواده او، اطلاعات خاصی در دست نیست. در بخشی از تاریخ بیهقی، اشاره‌ای به خدمت پدر بیهقی در دربار محمود غزنوی شده است. باتوجه به این نکته، احتمالا خانواده این کاتب فاضل، متمول بوده‌اند.

بیهقی روزگارِ جوانی خود را ظاهراً در نیشابور گذراند. در آن دوران، نیشابور، مرکزی فرهنگی با مدارس و کتاب‌خانه‌های بزرگ و سرایی برای جویندگان دانش و ادب، محسوب می‌شده است.

مذهب بیهقی

درباره مذهب بیهقی اطلاعات خاصی در دست نیست. بعضی مورخان، با توجه به سکونت او در نیشابور در ایام جوانی و شافعی‌بودن مردم این شهر، شافعی مذهب می‌دانند. بعضی دیگر از مورخان، باتوجه به حنفی مذهب‌بودن سلطان محمود و فرزندانش، احتمال می‌دهند که او، دارای مذهب حنفی بوده است.

اشتغال در دربار محمود غزنوی

ابوالفضل بیهقی در ۲۷ سالگی، به غزنه رفت و در دیوان رسالت محمود غزنوی مشغول شد. او به نیابت ابونصر مشکان، در دیوان رسالتِ محمود به شغل دبیری اشتغال داشت.

ابونصر مشکان، دبیر و رئیس دیوان رسالت و استاد بیهقی بوده است. او توجه خاصی به ابوالفضل بیهقی نشان می‌داد و به قول خود بیهقی، «عزیزتر از فرزندان» ابونصر مشکان بود.

ابونصر مشکان، حتی در مواقعی اسرار و رازهای دربار را با بیهقی درمیان می‌گذاشت و این سبب استفاده بیهقی از این اطلاعات در جهت نگارش کتابش شد. بخش زیادی از موفقیت‌های بیهقی در تاریخ‌نگاری، درنتیجه توجهات، الطاف و کمک‌های مشکان بود.

بیهقی برای بونصر مشکان، احترام و ارزش زیادی قائل بوده است و در بخشی از کتاب نوشته: «مرا عزیز داشت و نوزده سال در پیش او بودم عزیزتر از فرزندان وی و نواخت‌ها دیدم و نام و مال و جاه و عز یافتم؛ واجب داشتم بعضی را از محاسن و معالی وی که مرا مقرر گشت، باز نمودن و آن را تقریر کردن؛ و از ده یکی نتوانستم نمود تا یک حق را از حقها که در گردن من است بگزارم»

این رابطه استاد و شاگردی، به مدت نوزده سال و تا زمان فوت ابونصر مشکان در زمان سلطان مسعود غزنوی ادامه داشت. بیهقی با اندوه و تالم بسیار در غم درگذشت استاد بزرگوارش نوشت: « چون من از خطبه فارغ شدم، روزگار این مهتر به پایان آمد و باقی تاریخ چون خواهد گذشت که نیز نام بونصر نبشته نیاید در این تألیف؟ قلم را لختی بر وی بگریانم… »

بیهقی و خواجه بوسهل زوزنی

پس از وفات ابونصر مشکان، با وجود شایستگی و توانایی بیهقی، به علت جوان‌بودن، به او سمت ریاست دیوان را ندادند و این منصب را به خواجه بوسهل زوزنی دادند. بیهقی در آن زمان، حدودا ۴۶ سال داشت.

بیهقی درباره این رویداد، چنین می‌نویسد: «شغل دیوانی رسالتِ وی را امیر داد ـ در خلوتی که کردند ـ به خواجه بوسهل زوزنی، چنان‌که من نایب و خلیفتِ وی باشم؛ و در خلوت گفته بود که اگر بوالفضل سخت جوان نیستی، آن شغل به وی دادیمی؛ چه، بونصر پیش تا گذشته شد… با ما پوشیده گفت که… اگر گذشته شوم، بوالفضل را نگاه باید داشت»

بوسهل و بیهقی با هم کنار نمی‌آمدند و اختلافات بسیاری داشتند. سرانجام کار به جایی رسید که بیهقی، نامه استعفای خویش را تقدیم سلطان مسعود کرد. البته مسعود غزنوی، این استعفا را نپذیرفت و به او گفت: «اگر بونصر گذشته شد، ما به جاییم». با این جملات و حمایت سلطان مسعود، بیهقی به دیوان بازگشت و به کارش ادامه داد.

این تاریخ‌نویس شهیر می‌گوید که تا مسعود زنده بود، بوسهل مرا «عزت داشت و حرمت نیکو شناخت و پس از وی کار دیگر شد که مرد بگشت». البته بیهقی، خود را هم در زبانه کشیدن آتش این اختلافات، بی‌تقصیر نمی‌داند و مبری نمی‌کند. چنان‌چه می‌نویسد: «در بعضی مرا گناه بود و نوبتِ درشتی از روزگار در رسید و من به جوانی به قفص بازافتادم و خطاها رفت تا افتادم و خاستم و بسیار نرم و درشت دیدم و ۲۰ سال برآمد و هنوز در تبعت آنم»

بیهقی پس از سلطان مسعود غزنوی

پس از کشته‌شدن مسعود غزنوی، سلطنت به ترتیب به مودود بن مسعود (نه سال حکومت)، علی بن مسعود و مسعود بن مودود ( دو ماه)، عبدالرشیدبن محمودبن سبکتکین (سه سال)، طغرل کافر ( غلام شورشی عبدالرشید، چهل روز)، فرخزادبن مسعودبن محمود (هفت سال)، ظهیرالدوله ابراهیم برادر فرخزاد (چهل و دو سال) رسید.

پس از سلطان مسعود، بین بازماندگان محمود اختلاف پدید آمد و نزاع‌های بسیاری بر سر قدرت درگرفت. در همین زمان، سلجوقیان نیز به قدرت رسیده بودند و این نیز، خود سبب جنگ‌هایی شده بود.

ابوالفضل بیهقی در زمان کشته‌شدن مسعود، چهل و هفت سال داشت و در زمان سلطان ابراهیم از دنیا رفت.بیهقی دوران سلطنت محمود غزنوی تا سلطان ظهیرالدوله ابراهیم را نظاره‌گر و درمجموع، شاهدِ بر تخت نشستن هفت نفر بر سریر پادشاهی غزنویان بود.

او تا زمان سلطنت سلطان عبدالرشید، به دبیری دیوان اشتغال داشت. در زمان عبدالرشید، او به ریاست دیوان رسالت رسید ولی پس از مدتی، به علت بدگویی و حسادت اطرافیان شاه، مدتی زندانی شد.

بعدها فردی به نام طغرل كافر نعمت که از غلامان سلطان مسعود بود، شورش کرد و سلطان عبدالرشید را کشت. او بیهقی را از زندانِ سلطان، خارج و به زندان قلعه فرستاد. البته با توجه به این‌که، طغرل كافر، کلا حدود چهل روز حکومت کرد، احتمالا بیهقی برای زمان زیادی در زندان قلعه محبوس نبوده است. بیهقی در این زمان، ۵۸ سال داشت.

درباره خدمت بیهقی در دربار سلطان فرخزاد و ظهیرالدوله ابراهیم اطلاعات خاصی در دسترس نیست و بین مورخان دراین زمینه، اختلاف نظر وجود دارد.

البته، بیهقی از فرخزاد و جانشینش، ابراهیم، با ستایش یاد می‌کند. درباره فرخزاد نوشته: «دردی بزرگ رسید به دلِ خاص و عام از کشته شدنِ او به جوانی و چندان آثار ستوده و سیرتهای پسندیده و عدلی ظاهر که به اقطار عالم رسیده است».

درباره سلطان ظهیرالدوله ابراهیم هم می‌گوید: «چشم بد دور که نوشیروانی دیگر است»

پس احتمال خدمت او در دربار این دو سلطان، دور از ذهن نیست.

استعداد نویسندگی بیهقی

بیهقی در ترسل(نامه‌نگاری) از استعداد خاصی برخوردار بود و همین استعداد، زمینه ورود و اشتغال او در دیوان رسالت سلطان محمود و سلاطین بعد از او را فراهم آورد. او در دبیری و تفکر انتقادی به مهارت‌های شایسته‌ای دست یافت و همین امر او را در نگارش کتب تاریخ یاری بسیاری داد. این مورخ توانمند، اشعار فارسی و عربی بسیاری را حفظ بوده است و خود نیز شعر می‌سروده است.

وفات

بیهقی در سال ۴۷۰ قمری و در هشتاد و پنج سالگی، چشم از جهان فروبست. احتمالا وی در شهر غزنه به خاک سپرده شده است. اطلاعات زیادی از مکان دقیق دفن او، در دسترس نیست.

کتاب تاریخ بیهقی

این کتاب، توسط ابوالفضل بیهقی، تالیف و نگارش و درباره تاریخ و وقایع غزنویان است. بیهقی اثرش را «تاریخ» می‌خوانده است. از این لفظ در بخش‌های مختلف کتابش استفاده کرده است: «می‌خواهم که دادِ این تاریخ به تمامی بدهم»، «در تاریخی که می‌کنم، سخنی نرانم که‌آن به‌تعصبی و تزیّدی کشد» و «اگر کاغذها و نسختهای من همه به قصد ناچیز نکرده بودندی، این تاریخ از لونی دیگر آمدی».

البته دیگر تاریخ‌نویسان از این کتاب با اسامی دیگر هم نام برده‌اند، ازجمله: تاریخ آل محمود (بیهقی، علی، ۲۰)، تاریخ ناصری (همو، ۱۷۵؛ قزوینی،۱/۲۹۶؛ منهاج، ۱/۲۲۵؛ نیز نک‌ : صفدی، ۳/۲۰)، کتاب یمینی (حمدالله، ۳۹۱)، مجلدات (همان‌جا)، مجلدات ابوالفضل (فرشته،۱/۲۲)، تاریخ آل سبکتگین (حاجی‌خلیفه، ۱/۲۸۲؛ نیز نک‌ ‌: نفیسی، درپیرامون…،۱/۵، ۱۷، ۲۰، ۸۵، ۱۷۳، ۳۳۲،‌۲/۱۰۱۴؛قزوینی، همان‌جا).

این کتاب حدودا سی مجلد بوده است ولی در گذر زمان، تعداد بسیاری از این کتاب‌ها نابود یا ازدست رفته‌اند. آنچه که از این کتاب، اکنون در دسترس است شامل قسمتی از مجلد ۵ تا قسمتی از مجلدِ ۱۰ است که بیشتر به تاریخ زمان سلطان مسعود پرداخته است. این قسمت‌ها توسط «سعید نفیسی» با عنوان «تاریخ مسعودی» به چاپ رسیده است و در نسخه تصحیح‌شده دکتر فیاض و غنی، عنوان «تاریخ بیهقی» برای این مجلدها انتخاب شده است.

مورخانی که از تالیفات بیهقی بهره‌گرفته‌اند، گاهی عین متن، گاهی خلاصه و مضمون آن را نقل کرده‌اند که تمیز و تشخیص متن آنان با تاریخ بیهقی، آسان نیست و در بعضی موارد، با کمک سبک و شیوه نوشتار و جزئيات بیهقی، می‌توان متن او را تشخیص داد.

این تاریخ‌نگار نام‌دار، برای نگارش کتابش از منابع شفاهی بسیار هم‌چون ابونصر مشکان، استاد عبدالرحمان قوّال، خواجه بوسعد عبدالغفار، شریف ابوالمظفر هاشمی و … و منابع مکتوب اندک بهره برده است.

ویژگی‌های کتاب تاریخ بیهقی

بیهقی درباره کتابش می‌نویسد: «اما غرض من آن است که تاریخ پایه‌ای بنویسم و بنایی بزرگ افراشته گردانم، چنان‌که ذکر آن تا آخر روزگار باقی ماند».

بیهقی علاقه خاصی به وقایع تاریخی و روایت تاریخ داشته است و از نگاهی ریزبین و شمی انتقادی برخوردار بوده است.

بیهقی تنها به ذکر ساده وقایع تاریخی اکتفا نکرده و از سبک و شیوه خاصی در بیان تاریخ برخوردار است. خودش در این زمینه می‌نویسد: «در تواریخ چنان می‌خوانند که فلان پادشاه فلان سالار را به فلان جنگ فرستاد و فلان روز صلح کردند و این آن را، یا او این را بزد و بر این بگذشتند، اما من آنچه واجب است، به‌جای آرم» یا «در دیگر تواریخ چنین طول و عرض نیست که احوال را آسان‌تر گرفته‌اند و شمه‌ای بیش یاد نکرده‌اند، اما من چون این کار پیش گرفتم، می‌خواهم که دادِ این تاریخ به تمامی بدهم و گِردِ زوایا و خبایا برگردم تا هیچ‌چیز از احوال پوشیده نماند».

این مورخ چیره‌دست دربیان رویدادهای تاریخی، بسیار دقت و اهتمام داشته تا همه مطالب از صحت و درستی، برخوردار باشند.

برای سبک تاریخ‌نویسی بیهقی، ویژگی‌هایی هم‌چون امانت‌داری تاریخی، توجه به جزئیات، شخصیت‌پردازی، برخورد فلسفی و انسانی، توانمندی راوی به عنوان قصه‌گو، سبک زنده و پرنشاط برشمرده‌اند.

بیهقی در موارد بسیاری بر صداقت و امانت‌داری خود در روایت تاریخ تاکیده کرده است.

در خاتمه

بر همگان، واضح و مبرهن است که ابوالفضل بیهقی، مورخی زبده و توانمند بوده است که به حق، لقب پدر نثر فارسی برازنده اوست.

اگر قصد آشنایی بیشتر با تاریخ غزنویان یا خواندن نثری نیکو و بدیع دارید، به شما توصیه می‌کنیم که حتما تاریخ بیهقی را مطالعه کنید.

ترجمیک به نوبه خود، بزرگداشت این مورخ و ادیب ارجمند را گرامی می‌دارد.

ترجمیک یک موسسه است که خدمات ترجمه تخصصی و ویرایش و تولید محتوا را به صورت آنلاین به شما ارائه می‌دهد. برای بررسی موسسه و ثبت سفارش، به سایت ترجمه ترجمیک مراجعه فرمایید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.