سازمان ملل متحد روز دوم دسامبر را در سال ۱۹۴۹ روز جهانی لغو برداری اعلام کرده است.
همواره شنیدن نام برده و بردهداری با رنج و درد همراه بوده، برده بودن یعنی بنده و تحت اوامر دیگری بودن، آنقدر تلخ و دور از انتظار در ذهن انسان جهان امروز به نظر میآید که حتی تصور عادی تلقی شدن آن از سوی گذشتگان غیرقابل باور است. برای تفهیم بهتر این موضوع بد نیست سخنی از فردریک داگلاس یکی از رهبران الغای بردگی را بیان کنیم:
آیا اجازه میدهید استدلال کنم که انسان مستحق آزادی است؟ که مالک محق بدن خودش است؟ شما قبلا این را اعلام کردهاید. آیا باید ثابت کنم که بردهداری غلط است؟ آیا این امر برای جمهوریخواهان سؤال است؟ آیا باید با منطق و استدلال آن را حل کرد، آنهم چنین موضوع دشوار و غیر قابلفهمی که مستلزم اجرای مبهم عدالت است؟
امروز در حضور آمریکاییها چطور میتوانم نشان دهم که آزادی حق طبیعی انسانها است، چه با نگاه نسبی، مطلق، مثبت، یا منفی. با چنین کاری خودم را مسخره کردهام و به شعور شما توهین کردهام. هیچ انسانی زیر خیمه آسمان نیست که نداند بردهداری کاری غیراخلاقی است.
مطمئنا با شعور ودرک انسان جهان امروز برده داری فاجعهای انسانی بیش نیست اما همانطور که از سخن فردریک داگلاس درمییابیم در آن زمان و دوره تلقی شدن انسان به چیزی قابل ادعای مالکیت از طرف دیگری عادی و روتین زندگی بوده است.
نوشتن و ترجمه، نقش مهمی در رساندن پیام جنبشهای ضد بردهداری ایفا کرده است. رمانهای تاثیرگذار و ترجمه آنها، باعث شدند که داستان رنج بردهها به گوش انسانهای سراسر عالم برسد و زمینه برچیده شدن بساط رنج و ستم از دوش انسانهای رنج کشیده در آمریکا و سایر کشورهای جهان غرب برداشته شود.
ادبیات بردهداری و رمان وزن Roots
ادبیات بردهداری بخش مهمی از ادبیات کشور آمریکا را تشکیل میدهد گو این که علی رغم الغای بردهداری در ۱۵۰ سال پیش، همچنان رگههایی از فرهنگ بردهداری در این کشور وجود دارد. یکی از رمانهای مهم ادبیات بردهداری slavery literature، رمان وزین Roots یا ریشههاست. این رمان به بیش از ۳۷ زبان زنده دنیا، از جمله فارسی ترجمه شده است و بسیار خواندنی است.
گوشه ای از صفحات اول این کتاب:
واقعیت این است که در سراسر تاریخ هیچ قومی به اندازه سیاهان آمریکا زجر و آزار مردمان متمدن اروپایی را تحمل نکرده است. وقتی متمدنها پا به آفریقا وآمریکا گذاشتند خود را ملزم به رعایت هیچ یک از موازین انسانی و تمدن در برابر کسانی که که آنها را بومیان میگفتند نمیدانستند. سرخپوستان آمریکایی را که با روحیه میهماننوازی تازه واردها را پذیرفته بودند از مرد و زن و کودک کشتند و در آفریقا هر که را که نکشتند به بردگی گرفتند.
کتاب با به دنیا آمدن قهرمان اصلی داستان به نام کونتاکیته در غرب آفریقا آغاز میگردد. کونتا کیته همواره زندگی آرام و دارای سکون داشته است تا زمانی که تجار برده وی را با همراهی تعدادی دیگر از سیاهپوستان آفریقاییتبار ربوده و به فروش میرسانند، زندگی کونتا کیته در اندک مدتی تغییر مییابد و از انسانی آبرومند به برده ای تحت اوامر دیگری تبدیل میشود، وی علاوه بر تحمل رنجهای طاقت فرسای کارگری، از سمت دیگر بردگان به دلیل ندانستن زبان انگلیسی با دیده تحقیر روبرو میشود.
تمامی این رنجها وی را نه تنها ناامید نکرده بلکه او را به تلاش بیشتر وا میدارد. بلایای بسیاری بر سر ناآرامیهایش میآید طوری که در یکی از نقشه هایش برای فرار نصف پایش به عنوان مجازات قطع میشود، اما برخلاف حرفهای ارباب و سایر بردگان قانع نمیشود که آسمان همه جا همین رنگی است.
نویسنده کتاب آلکس هیلی، نسل ششم کونتا کیته است که در عین به تصویر کشیدن بردگی و بیگاری و ابعاد تبعیض نژادی خانواده خود در چند نسل متوالی، اوضاع جامعه و سبک زندگی اربابان و بردگان را به قلم تحریر درآورده و همین موضوع است که میتوان این کتاب را علیرغم داستانی بودن آن در گروه کتابهایی قرار داد که اطلاعات تاریخی بسیاری به مخاطب با قلم شیوا و پر کشش خود انتقال میدهد.
خواندن ریشهها برای یادگیری زیستن حتی در قعر نیستی، برای رشد امید و برگشتن به ریشه خویش برای تمامی گمشدگان در خویش توصیه میگردد. رمان ریشهها همچنین در قالب یک سریال تلویزیونی به تصویر درآمده است.
چه متن جالب و تاثیر گذاری …. ممنون از تهیه و اتشار این متن
خوشحالیم که این متن مورد توجه شما قرار گرفته است.