یکی از بزرگترین ترسهای بشریت، بیماریهای همهگیر است. منظورمان بیماریهایی مانند سرماخوردگی و آنفولانزا نیست که همیشه هستند و علائم چندان پیچیدهای ندارند. نه، منظور بیماریهای همهگیری هستند که ناگهان شیوع مییابند، تعدادی زیادی را با خود به جهان دیگر میبرند و همانگونه هم که پدید آمده بودند، ناپدید میشوند.
از همهگیری طاعون در اروپای قرون وسطی گرفته تا آنفولانزای اسپانیایی که چند دهه قبل در کشورهای بسیاری رواج یافت. چرا راه دور برویم، هنوز چند سال از همهگیری کووید ۱۹ نگذشته است. بیماری که بیشتر ما آن را تجربه کردیم و افراد بسیاری نیز به واسطه این بیماری از دست رفتند.
حال با این اوصاف، همهگیری را تصور کنید که ناگهان پدید میآيد و تنها یک اثر بر افراد مبتلا میگذارد: کوری. راه انتقال آن مشخص نیست و درمانی هم ندارد. به سرعت نیز در حال گسترش است و کل ساز و کار جامعهای را بر هم میزند. این داستانی است که ژوزه ساراماگو با تبحر هر چه تمام در کتاب کوری آن را به تصویر کشیده است.
برای آشنایی با معرفی و خلاصه کتاب کوری در ادامه این مقاله سایت ترجمه مقاله ترجمیک همراه ما باشید!
مطالب مرتبط:
معرفی و خلاصه کتاب مردی به نام اوه
در این مطلب خواهید خواند:
خلاصه کتاب کوری
داستان کوری درباره شهری است که اوضاعی عادی دارد اما ناگهان با بیماری همهگیری مواجه میشود. بر اثر ابتلا به این بیماری نشناخته، افراد ناگهان، بینایی خود را از دست میدهند. اولین قربانی فردی است که در حال رانندگی است و ناگهان هیچ چیز نمیبیند. مردم او را به خانهاش میرسانند. اما اینگونه نیست که ماجرا در همین نقطه به اتمام برسد. بدون هیچ الگوی مشخصی، افراد مختلفی به این بیماری مبتلا میشوند.
اولین واکنش دولت به این بیماری این است که مبتلایان را در مکانی قرنطینه کنند. اما ابتلای افراد به این بیماری با قرنطینه کردن افراد خاتمه نمییابد و روز به روز بر تعداد مبتلایان افزوده میشود. به علت گسترش بیماری، بیماران به حال خود رها میشوند. سپس بیماران قرنطینهشده به نوعی یک جامعه تشکیل میدهند که هم خوبیهایی دارد و هم بدیهایی.
قهرمانان داستان کوری
در همین حین ما بیشتر با قهرمانان داستان خود آشنا میشویم. این گروه از قهرمانان شامل یک پزشک، همسرش، یک پسر، دختری با عینک تیره و یک سگ است. همسر دکتر تنها کسی است که کور نشده است اما با فداکاری خود را به کوری زده است تا کمک همسرش باشد. او راهنما و محافظ دیگران میشود و آنها را در پناهگاه هدایت میکند. همچنین او به دیگران کمک میکند تا زنده بمانند.
با وجود شرایط بد، گروه موفق می شود ظاهری از انسانیت را حفظ کند. آنها یک خانواده موقتی تشکیل میدهند که مراقب یکدیگر هستند و چیزهای کمی را که دارند، به اشتراک میگذارند. استقامت و همبستگی آنها در برابر ناملایمات، گواهی بر قوت روحیه انسان است. البته هستند افرادی که به دنبال سواستفاده از این شرایط هستند و اوضاع را بر هم میزنند.
سفر قهرمانان داستان به دنیای بیرون و سرنوشت آنان
در نهایت با بدتر شدن اوضاع در پناهگاه، گروه تصمیم به فرار میگیرند. آنها موفق میشوند که از پناهگاه بیرون بیایند و به دنیای خارج وارد میشوند. دنیایی که در پی همهگیری به حال خود رها شده است. آنها با چالشهای متعددی از جمله یافتن غذا، پیدا کردن سرپناه و مقابله با خصومت تعدادی از افراد بینا که نابینایان را یک تهدید میدانند، روبرو هستند.
علیرغم این چالشها، گروه با تکیه بر تدبیر خود و پیوندشان با یکدیگر موفق میشوند که زنده بمانند. آنها به یک بیمارستان روانی متروک پناه میبرند، جایی که جامعه جدیدی را بر اساس همکاری و احترام متقابل ایجاد میکنند. آنها همچنین با استفاده از همسر دکتر به عنوان واسطه، راهی برای ارتباط با دنیای بیرون پیدا میکنند.
این گروه در طول سفر خود هرگز امید خود را از دست نمیدهند. آنها با واقعیت جدید خود (یعنی نابینایی خود) سازگار میشوند و راههایی برای حرکت در جهانی که آن را نمیبینند، پیدا میکنند. در پایان، همهگیری به طور مرموزی معکوس میشود و نابینایان میتوانند دوباره ببینند. با این حال، تجربیات آنها اثری فراموشنشدنی بر آنها گذاشته است. آنها بدترین خصلتهای انسانی را دیدهاند اما بهترینهای آن را نیز دیدهاند.
آنها از یک مصیبت دلخراش جان سالم به در بردهاند و ثابت میکنند که حتی در تاریکترین زمانها نیز هنوز، امید وجود دارد.
گزیدههایی از کتاب کوری ژوزه ساراماگو
«اگر امروز صادق باشم، چه اهمیتی دارد که فردا پشیمان شوم؟»
«من فکر نمیکنم که ما کور شدیم، من فکر میکنم ما کور هستیم، کور اما بینا، کورهایی که میتوانند ببینند اما نمیبینند.»
«مشکل دشوار، زندگی با دیگران نیست، درک آنهاست.»
«شاید فقط در دنیای نابینایان همه چیز همان چیزی شود که واقعاً هستند.»
«اگر نمیتوانیم کاملاً مانند انسانها زندگی کنیم، حداقل اجازه دهید که هر چه در توان داریم، انجام دهیم تا کاملاً مانند حیوانات زندگی نکنیم.»
«ما آنقدر از این فکر مردن میترسیم… که همیشه سعی میکنیم بهانهای برای مردگان پیدا کنیم، گویی میخواهیم که هنگامی که نوبت ما میشود، ما را معذور دانند…»
«تنها چیزی که از نابینایی وحشتناکتر است، این است که تنها کسی باشد که میتواند ببیند.»
«پاسخها همیشه زمانی که به آنها نیاز دارید، نمیآیند.»
مطالب مرتبط:
معرفی و خلاصه کتاب پیرمرد و دریا
مقایسه ترجمههای کتاب کوری
برای مطالعه کتاب بعضی ترجیح میدانند که کتابها را به زبان اصلی یا زبان انگلیسی مطالعه کنند تا زبان آنها تقویت شود. با اینحال، عدهای مطالعه ترجمه کتاب موردنظر را که به فارسی برگردانده شده است، گزینه مطلوبتری میدانند.
در ادامه بخشی از تعدادی از ترجمههای کتاب کوری را برای شما جمعآوری کردهایم تا بهتر بتوانید که درباره انتخاب یکی از ترجمههای این کتاب تصمیم بگیرید. در صورتی که ترجمهای از کتاب کوری را دارید که در این بخش نیست، آن را برای ما در بخش نظرات بفرستید تا به این بخش اضافه شود.
بخشی از ترجمه انگلیسی کتاب کوری
« Be patient, we’re almost there, the other murmured, and a little further ahead, he asked, Is there anyone at home to look after you, and the blind man replied, I don’t know, my wife won’t be back from work yet, today it so happened that I left earlier only to have this hit me. You’ll see, it isn’t anything serious, I’ve never heard of anyone suddenly going blind, And to think I used to boast that I didn’t even need glasses, Well it just goes to show. »
کتاب کوری، ترجمه حبیب گوهری راد، انتشارات مطلب سبز
«مردی که برای کمک داوطلب شده بود، زمزمه کرد: «تحمل کن، الان میرسیم.» و چند لحظه بعد ادمه داد: «در منزل کسی هست که از تو مراقبت کند؟»
مرد کور پاسخ داد: «نمیدانم، احتمالا هنوز همسرم از سرکار برنگشته، من هم امروز زودتر کارم را تعطیل کردم که این مصیبت بر سرم نازل شد.»
-مطمئن باش چیز مهمی نیست من که نشنیدهام کسی یک دفعه کور شود.
-فکرش را بکن، همیشه به دیگران فخرفروشی میکردم که حتی به عینک نیاز ندارم، اما حالا!
-کاری نمیشه کرد.»»
کتاب کوری، ترجمه کیومرث پارسای، نشر روزگار
« مرد گفت: ـ آرام باش، چند لحظه دیگر میرسیم.
کمی جلوتر رفتند. مرد پرسید: – کسی در خانه حضور دارد که مراقب تو باشد؟
مرد کور پاسخ داد: – نمیدانم، همسرم به این زودی از سرکار برنمیگردد. من هم امروز زودتر مرخص شدم، ولی این بلا سرم آمد.
– ناراحت نباش، زیاد خطرناک نیست. هرگز نشنیدهام کسی ناگهان و بیمقدمه کور شود.
– همیشه احساس غرور میکردم که حتی به عینک هم احتیاجی ندارم.
– خوب باید دید چه پیش میآید.»
کتاب کوری، ترجمه زهره روشنفکر، انتشارات مجید
«مرد دیگر گفت: «صبر کن! دیگر داریم میرسیم.» بعد پرسید: « کسی توی خانه هست تا از تو مراقبت کند؟»
مرد کور جواب داد: «نمیدانم؛ گمان نمیکنم که هنوز همسرم از سرکارش برگشته باشد. من هم امروز زودتر از سرِکار بیرون آمدم و به چنین بلایی دچار شدم.»
– خیالت راحت باشد، اتفاق مهمی نیست. تا حالا نشنیدم که یکنفر بهطور ناگهانی کور شود.
– به من بگو که چه افتخاری میکردم که حتی عینک هم لازم نداشتم. بههرصورت، اینطوری است دیگر!»
مطالب مرتبط:
ده کتاب برتر جهان که باید بخوانید!
کتاب کوری، فاطمه حقیقی، نشر پنگوئن
«همراهش زیرلب گفت: «نگران نباش، دیگه داریم میرسیم». کمی بعد پرسید: «تو خونه کسی هست که ازت مراقبت کنه؟»
مرد نابینا پاسخ داد: «نمیدونم، فکر نکنم خانومم از سرکار برگشته باشه. امروز اتفاقی برام افتاد که زودتر از محل کار اومدم بیرون. بعدشم این مصیبت به سراغم اومد.»
همراهش گفت: «ببین، مطمئن باش همهچی درست میشه. تا حالا کسی رو دیدی که یکهو کور بشه؟ باور کن که من قدیما ادعا میکردم که اصلا به عینک احتیاج ندارم. اما تازگیها برعکس شده.»»
کتاب کوری، ترجمه بهاره مظاهری، نشر سپاس
« مرد دیگر زیرلب گفت: – قدری تاب بیار. تقریبا رسیدیم.
و اندکی جلوتر از او پرسید: – کسی در خانه هست که از تو مراقبت کند؟
مرد کور پاسخ داد: – نمیدانم. همسرم در این ساعت هنوز سرکار است. امروز همه چیز دست به دست هم داد که زودتر بیایم و این بلا سرم بیاید.
– حالا میبینی که اصلا موضوع مهمی نیست. تا حالا هیچوقت نشنیدم که کسی یکدفعه نابینا شود.
– فکرش را بکن، همیشه به خودم افتخار میکردم که حتی عینکی هم نیستم.
– خوب همین نشان میدهد که اتفاق خاصی برایت نیفتاده است.»
سخن پایانی
کتاب کوری، اثری از ژوزه ساراماگو است که به داستان یک همهگیری در جامعهای خیالی میپردازد. بیماریای که ناگهان ظاهر میشود، تعدادی را نابینا میکند و پس از مدتی بی هیچ دلیل خاصی ناپدید میشود. تنها انسانها میمانند و حوادثی که اثر خود را بر روی آنها گذاشته است. آیا شما کتاب کوری را مطالعه کردهاید؟ در این صورت، نظر خود را درباره این کتاب با ما در میان بگذارید!
از ترجمه کتاب و ترجمه مقاله گرفته تا ویرایش تخصصی و تولید محتوای متنی، همه این موارد را تنها با چند کلیک به سایت ترجمه تخصصی ترجمیک بسپارید. برای مشاهده هزینه ترجمه کلیک کنید.
خیلی ممنون استفاده کردیم.