افعال پرکاربرد فرانسوی

آموزش ۱۰۱ فعل ضروری فرانسوی همراه با مثال

برای آموزش ضروری‌ترین و پرکاربردترین افعال فرانسوی، این مطلب از سایت خدمات ترجمه فرانسوی ترجمیک را از دست ندهید. ما برای هر فعل مثال هم می‌زنیم تا به‌خوبی با کاربرد آن‌ها در جمله آشنا شوید.

فرقی ندارد که در حال یادگیری چه زبانی باشید؛ در هر صورت گسترش دایره لغات و یادگیری واژگان جدید یکی از مهم‌ترین کارهایی است که باید انجام دهید. بدیهی است که زبان فرانسوی نیز از این قاعده مستثنی نیست. بنابراین از همین مطلب سایت ترجمه تخصصی ترجمیک شروع کنید و با ضروری‌ترین و پرکاربردترین افعال فرانسوی آشنا شوید!

مطالب مرتبط:

چگونه یک مترجم فرانسوی عالی شویم؟

دارالترجمه آنلاین ترجمیک در زبان فرانسوی نیز به ارائه خدمات می‌پردازد. برای استفاده از خدمات ترجمه رسمی ترجمیک در زبان فرانسوی کلیک کنید.

۱۰۱ فعل پرکاربرد فرانسوی با مثال در یک لیست

فعل

ترجمه فرانسوی

مثال

قبول کردن

Accepter

Ils n’ont pas accepté mes explications

آن‌ها توضیحات من را قبول نکردند.

خریدن

Acheter

Je veux m’acheter une glace

می‌خواهم برای خودم بستنی بخرم.

کمک کردن

Aider

Tu veux que je t’aide avec ça

می‌خوای برای اون کار کمکت کنم؟

عاشق بودن، دوست داشتن

Aimer/Bien Aimer

Je t’aime

دوستت دارم.

J’aime bien mon professeur de français

من معلم فرانسوی‌ام را دوست دارم.

رفتن

Aller/S’en Aller

Il est allé à la plage ce matin

او امروز صبح به ساحل رفت.

تماس گرفتن، نامیده شدن

Appeler/S’appeler

Elle t’a appelé ce matin vers 10h

او امروز ساعت ده صبح به تو زنگ زد.

یاد گرفتن

Apprendre

J’adore apprendre les langues asiatiques

من عاشق یاد گرفتن زبان‌های آسیایی هستم.

رسیدن، موفق شدن، مدیریت کردن

Arriver

Ils sont arrivés hier

آن‌ها دیروز رسیدند.

Je n’arrive pas à maîtriser les conjugaisons

موق نمی‌شوم که به صیغه‌ها تسلط پیدا کنم.

منتظر ماندن برای

Attendre

Je ne peux plus attendre

نمی‌توانم بیشتر از این صبر کنم.

داشتن

Avoir

J’ai beaucoup d’amis en France

در فرانسه دوستان زیادی دارم.

ترسیدن از

Avoir Peur De

Elle a très peur des phantoms

او خیلی از روح‌ می‌ترسد.

نوشیدن

Boire

Tu as bu assez de vin à mon avis

به نظرم به اندازه کافی شراب نوشیدی.

تغییر دادن، تغییر کردن

Changer/Se Changer

Il a beaucoup changé depuis l’année dernière

او طی یک سال اخیر خیلی تغییر کرده است.

آواز خواندن

Chanter

Ce chanteur chante vraiment mal

این خواننده واقعا بد می‌خواند.

دنبال چیزی گشتن، به دیدن کسی رفتن، دنبال کسی رفتن

Chercher

Je cherche mon portefeuille mais je ne le trouve pas

دنبال کیف پولم می‌گردم ولی پیداش نمی‌کنم.

انتخاب کردن

Choisir

Je ne peux pas choisir entre les deux

بین این دوتا نمی‌تونم انتخاب کنم.

شروع کردن

Commencer

J’ai envie de commencer à apprendre le piano

دلم می‌خواهد یادگیری فرانسه را شروع کنم.

مقایسه کردن

Comparer

Les deux sont très différents, on ne peut pas les comparer

آن دو خیلی با هم فرق دارند. نمی‌توانید مقایسه‌شان کنید.

فهمیدن

Comprendre

Il n’a rien compris de ce que je lui ai dit

او از چیزهایی که گفتم هیچ نفهید.

شناختن

Connaître

Je connais un boucher qui est végétarien

قصابی را می‌شناسم که گیاه‌خوار است.

دوییدن

Courir

Si on ne court pas, on va arriver en retard

اگر ندوییم دیر خواهیم کرد.

پوشاندن

Couvrir

L’orage a couvert le village de neige

طوفان کلبه را با برف پوشاند.

باور کردن، باور داشتن

Croire

Croyez-vous à la magie

آیا به جادو اعتقاد داری؟

پرسیدن، درخواست کردن، تعجب کردن

Demander/Se Demander

Elle m’a demandé mon age

او سنم را پرسید.

Je vais demander l’addition

می‌خواهم درخواست قبض بدهم.

Je me demande pourquoi il est toujours là

تعجب می‌کنم که هنوز آنجاست.

متنفر بودن

Détester

Je déteste le climat ici

از آب و هوای اینجا متنفرم.

حدس زدن

Deviner

Je parie que je peux deviner ton signe astrologique

شرط می‌بندم که می‌توانم نشانه علامت ستاره‌ات را حدس بزنم.

مجبور بودن، باید

Devoir

Je dois partir

باید بروم.

گفتن

Dire

Tu vas me le dire ou pas

می‌خوای بهم بگی یا نه؟

دادن

Donner

Donne-moi le livre s’il te plait

لطفا کتاب را به من بده.

خوابیدن

Dormir

Je n’ai pas dormi de la nuit

تمام شب را نخوابیدم.

گوش دادن به

Écouter

Je n’aime plus écouter ses chansons

نمی‌خواهم بیش از این به آهنگ‌های او گوش بدهم.

نوشتن

Écrire

Il écrit très mal, avec plein de fautes d’autographe et de grammaire

او خیلی بد می‌نویسد و یک عالمه ایراد املایی و دستوری دارد.

به خواب رفتن

S’endormir

Tu t’es endormi devant le film

ما جلوی فیلم خوابمون برد.

شنیدن

Entendre

Est-ce que tu entends ce bruit bizarre

آن صدای عجیب را می‌شنوی؟

وارد شدن

Entrer

Enleve tes chassures avant d’entrer dans le temple

قبل از این که وارد معبد شوی، کفش‌هایت را دربیاور.

فرستادن

Envoyer

Je t’enverrai un texto tout à l’heure

من برای شما یک پیام کوتاه ارسال می‌کنم.

امیدوار بودن

Espérer

J’espère qu’il ne va pas rater son examen

امیدوارم در امتحانش رد نشود.

خاموش کردن

Éteindre

Je peux éteindre la lumière ? Je veux dormir maintenant

می‌توانم چراغ‌ها را خاموش کنم؟ می‌خواهم همین حالا بخوابم.

بودن

Être

Elle est infermère

او یک پرستار است.

Il est chez lui

او در خانه است.

Il est déjà très tard

الان خیلی دیر است.

مطالعه کردن

Étudier

Il y a une grande différence entre « étudier» une langue et « apprendre à parler » une langue

تفاوت زیادی به مطالعه یک زبان و یادگیری صحبت به آن زبان وجود دارد.

انجام دادن، ساختن

Faire

Que-est ce que tu es en train de faire

داری چه‌کار می‌کنی؟

لازم بودن

Falloir

Il faut que j’y aille

لازم است بروم.

بستن

Fermer

Le magasin va fermer bientôt

فروشگاه به‌زودی بسته خواهد شد.

تمام کردن

Finir

Elle va finir tout le travail avant demain

می‌خواهد همه کارها را تا فردا تمام کند.

برنده شدن

Gagner

Apparemment l’Italie a gagné les Euros

ظاهرا ایتالیا قهرمان یورو شد.

لباس پوشیدن

Habiller/S’habiller

Elle s’est habillé vite et puis elle est partie

او به‌سرعت لباس پوشید و رفت.

بازی کردن

Jouer

Il joue bien mais il ne veut pas devenir pro

او خوب بازی می‌کند ولی نمی‌خواهد حرفه‌ای شود.

ترک کردن، اجازه دادن

Laisser

Je t’ai laissé la moitié d’une pizza dans le frigo

نصف پیتزا را در یخچال برایت گذاشتم.

شستن

Laver/Se Laver

Je te donnerai 20€ si tu laves ma voiture avant demain

اگر تا قبل فردا ماشینم را بشویی، بیست یورو به تو می‌دهم.

بیدار شدن

Se Lever

Elle se lève très tôt tous les jours, même le weekend

او هر روز و حتی آخر هفته زود بیدار می‌شود.

خواندن

Lire

Surtout, j’aime lire les romans de science-fiction

بیش از هر چیز، به خواندن رمان‌های علمی تخیلی علاقه دارم.

خوردن

Manger

Je pourrais manger de la nourriture thaïe tous les jours de la semaine

می‌توانم هر روز هفته غذای تایلندی بخورم.

دلتنگ شدن، جا افتادن، از قلم افتادن

Manquer

Il manque quelque chose

چیزی جا افتاده است.

دروغ گفتن

Mentir

Arrête de mentir ! Je connais la verité

دروغ گفتن بسه! من حقیقت رو می‌دونم.

گذاشتن

Mettre

J’ai mis tes clés dans le tiroir

کلیدهایت را روی دراور گذاشتم.

آوردن

Monter

Tu peux monter mon sac s’il te plait

میشه لطفا کیفم رو بیاری؟

مردن

Mourir

J’ai peur de mourir

من از مردن می‌ترسم.

به دنیا آمدن

Naître

Chaque année, pendant les mois d’août et de septembre, des milliers de bébés tortues naissent sur la plage pendant la nuit

هر سال، در طول آگوست و سپتامبر، هزاران بچه لاک‌پشت شبانه و در ساحل به دنیا می‌آیند.

تمیز کردن

Nettoyer

Tu as besoin de nettoyer tes chassures avant de les mettre

قبل از پوشیدن کفش‌هایت، باید آن‌ها را تمیز کنی.

باز کردن، باز شدن

Ouvrir

La poste ouvre à quelle heure

اداره پست چه ساعتی باز می‌شود؟

صحبت کردن

Parler

Je suis desolé, je ne parle pas l’indonesien

متاسفم. من اندونزیایی صحبت نمی‌کنم.

ترک کردن

Partir

Ils pensent partir à quelle heure

چه ساعتی را برای ترک کردن مدنظر دارند؟

سر زدن، گذراندن

Passer

Je passerai par la boulangerie pour chercher du pain

یه سر به نانوایی می‌زنم و کمی نان میخرم.

J’ai passé cinq ans à Pékin

من پنج سال را در پکن گذرانده‌ام.

پرداخت کردن

Payer

Combien dois-je payer

چه‌قدر باید پرداخت کنم؟

گم کردن

Perdre

J’ai perdu mon telephone

تلفنم را گم کرده‌ام.

گریه کردن

Pleurer

Ne pleurez pas, ce n’est pas si triste que ça

گریه نکن! اونقدرها هم غم‌انگیز نیست.

باریدن

Pleuvoir

Il faut espérer qu’il ne pleuvra pas ce weekend

بهتره امیدوار باشیم که این هفته بارون نیاد.

حمل کردن، پوشیدن

Porter

Pourriez-vous m’aider à porter mes affaires, s’il vous plait

میشه کمکم کنی وسایلم رو حمل کنم؟

C’est lui, celui qui porte le chapeau vert

اوناهاش! همون که کلاه سبز گذاشته.

توانستن

Pouvoir

Je ne peux plus supporter ses excuses

دیگه نمی‌توانم بهانه‌های او را تحمل کنم.

تمرین کردن، استفاده کردن

Pratiquer

Je vais en Grèce pour pratiquer mon grec

می‌خواهم برای تمرین زبان یونانی به یونان بروم.

ترجیح دادن

Préférer

Je préfère manger salé que sucré pour le petit-déjeuner

برای صبحانه غذای شور را به شیرین ترجیح می‌دهم.

برداشتن

Prendre

J’ai oublié de prendre mes lunettes

یادک رفت عینکم رو بردارم.

قرض دادن

Prêter

Tu peux me prêter 5€

میشه پنج یورو بهم قرض بدی؟

دریافت کردن

Recevoir

Elle aime bien recevoir des cartes postales des pays exotiques

او دریافت کارت پستال از کشورهای عجیب و غریب را دوست دارد.

جمع کردن، گشتن

Rechercher

Je vais aller rechercher mon colis à la poste

می‌خوام برم و بسته‌ام رو از اداره پست بگیرم.

تشخیص دادن، درک کردن، پذیرفتن

Reconnaître

Je ne l’aurais jamais reconnu

احتمالا هیچ وقت قرار نیست بفهممش.

تماشا کردن

Regarder

C’est un grand plaisir de regarder un beau paysage au moment du coucher de soleil

تماشا کردن مناظر زیبا در غروب خورشید بسیار لذت‌بخش است.

آگاه بودن

Remarquer

Remarque que j’ai déjà fait pratiquement tout le travail pour toi

آگاه باش که تا الان برات خیلی کارها کردم.

ملاقات کردن

Rencontrer

Je l’ai rencontré par chance dans la rue

اتفاقی تو خیابون دیدمش.

آمدن، برگشتن

Rentrer

Tu comptes rentrer à quelle heure

چه روزی می‌خوای برگردی؟

دوباره شروع کردن

Répéter

Vous pouvez le répéter plus lentement s’il vous plait

می‌خواهم دوباره کلاس پیانو را شروع کنم.

ماندن، باقی ماندن

Rester

Je vais rester au moins une semaine à Tokyo

می‌خوام حداقل یک هفته در توکیو بمانم.

موفق شدن، مدیریت کردن

Réussir

Il voulait arrêter de fumer mais il n’a pas réussi

می‌خواست سیگار کشیدن رو ترک کنه ولی موفق نشد.

برگشتن

Revenir

Il est parti il y a une heure mais il n’est pas revenu encore

یک ساعت پیش رفت ولی هنوز برنگشته.

نجات دادن، محافظت کردن

Sauver

Tu m’as sauvé la vie ! Tu es mon héros

تو زندگیم رو نجات دادی! قهرمان منی!

دانستن

Savoir

Je ne sais pas pourquoi tu l’aimes

نمی‌دانم چرا دوستش داری.

به نظر رسیدن، ظاهر شدن

Sembler/Paraître

Il me semble que ce n’est pas lui

به نظر میرسه اون نیست.

احساس کردن، بو دادن

Sentir

Tu ne sens pas bon

بوی خوبی نمی‌دی!

بیرون رفتن

Sortir

On va sortir vers 21h, ça te va

ما ساعت نه شب بیرون می‌ریم. این ساعت برای شما مناسبه؟

به یاد آوردن

Se Souvenir

Tu te souviens de ce qu’il t’a dit

یادته بهت چی گفت؟

دنبال کردن

Suivre

Je prends la Ferrari et tu peux me suivre dans la Lamborghini

من فراری رو برمی‌دارم. تو هم میتونی با لامبورگینی دنبالم بیای.

نگه داشتن

Tenir

Tiens bien ma main pour pas que tu te perdes

دستمو محکم بگیر تا گم نشی.

افتادن

Tomber

Ne regarde pas vers le bas ou tu vas tomber

پایین رو نگاه نکن وگرنه میفتی.

پیدا کردن

Trouver

J’ai trouvé un billet de 50€ dans le train

یک اسکناس پنجاه یورویی در قطار پیدا کردم.

فروختن

Vendre

Vendez-vous des cigarettes américaines ici

اینجا سیگار آمریکایی می‌فروشید؟

آمدن

Venir

Je l’ai invité mais il ne peut pas venir

دعوتش کردم ولی نمی‌تونه بیاد.

زندگی کردن

Vivre

Je vis seul mais cela ne me dérange pas du tout

من تنها زندگی می‌کنم ولی این اصلا اذیتم نمیکنه.

دیدن

Voir

Hier j’ai vu un OVNI dans le ciel en revenant de l’école mais personne ne me croit

دیروز که از مدرسه برمی‌گشتم در آسمان یک بشقاب پرنده را دیدم، اما هیچ کس حرفم را باور نکرد.

پرواز کردن، دزدیدن

Voler

Les chauves-souris sont des mammifères mais elles volent comme des oiseaux

خفاش ها پستانداران هستند، اما مانند پرندگان پرواز می‌کنند.

خواستن

Vouloir

Mais en fait, pourquoi veux-tu apprendre le français

ولی واقعا چرا می‌خوای فرانسوی یاد بگیری؟

آموزش زبان فرانسوی

مطالب مرتبط:

۵ نکته درباره آموزش زبان فرانسه به کودکان

سخن پایانی

در این مطلب با مهم‌ترین افعال زبان فرانسوی آشنا شدید. فراموش نکنید که برای یادگیری بهتر و تسلط بیشتر به این افعال، حتما به اندازه کافی تمرین کنید و با فعل‌های مختلف جمله‌سازی کنید. همچنین اگر این مطلب برای شما مفید بود، آن را با دوستان‌تان به اشتراک بگذارید.

اگر به خدمات ترجمه فرانسوی نیاز دارید، پس حتما هزینه یک عامل مهم و تعیین‌کننده برای شماست. لذا برای مشاهده هزینه ترجمه کلیک کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.