از دوستانتان تعریف رمان پرفروش «من پیش از تو» را شنیدهاید و میخواهید در اولین فرصت آن را مطالعه کنید؟ به ترجمه کتاب علاقه دارید و به دنبال آموزش بیشتر در این زمینه هستید؟ پس به این پست از وبلاگ ترجمه کتاب انگلیسی ترجمیک خوش آمدید!
در این پست ترجمهی چند مترجم از گزیدهای از کتاب «من پیش از تو» را با هم مقایسه میکنیم. این مقایسه به شما کمک میکند تا هم انتخاب درستی داشته باشید و بهترین ترجمهی این اثر را خریداری کنید و هم چند نکته کاربردی برای ترجمه کتاب یاد بگیرید. با ما همراه باشید.
مطالب مرتبط:
مقایسه ترجمه کتاب ملت عشق + متن ترکی و انگلیسی+ نکاتی برای ترجمه
در این مطلب خواهید خواند:
گزیدهای از متن انگلیسی کتاب
The day had started like any other day. Everyone I knew hated Monday mornings, but I never minded them. I liked arriving early at the Buttered Bun, firing up the huge tea urn in the corner, bringing in the crates of milk and bread from the backyard, and chatting to Frank as we prepared to open.
I liked the fuggy bacon-scented warmth of the café, the little bursts of cool air as the door opened and closed, the low murmur of conversation, and, when quiet, Frank’s radio singing tinnily to itself in the corner. It wasn’t a fashionable place—its walls were covered in scenes from the castle up on the hill, the tables still sported Formica tops, and the menu hadn’t altered since I started, apart from the addition of chocolate brownies to the iced-bun tray.
ترجمهی مهدی صامعی
آن روز هم مثل روزهای قبل شروع شد. همه از صبح دوشنبه بدشان می آمد، اما اصلاً برایم مهم نبود. من دوست داشتم صبح زود به کافه باتردبان بروم.
کتری بزرگ چای را در آن گوشه روشن کنم کارتن های شیر و نان را از پشت حیاط خلوت بیاورم و با فرانک شروع به صحبت کنم در حین اینکه آماده میشویم مغازه را باز کنیم.
من هوای دمکرده کافه را که بوی ژامبون میداد دوست داشتم. همچنین از سرمای کمی که با باز و بسته شدن در به داخل مغازه میوزید لذت میبردم. صدای آرام پچ پچ میآمد. و وقتی که سکوت حاکم میشد، رادیو فرانک برای خودش در گوشهای شروع به خواندن میکرد. جای شیکی نبود دیوارهایش با منظرههای قلعه روی تپه پوشانده شده بود. میزها هنوز به سبک فورمیکا چیده شده بودند. از زمانی که من شروع به کار کردم لیست خوردنیها هیچ تغییری نکرده بود. البته غیر از تغییرات کمی که در نان شکلاتی میوهای و همچنین کیکهای کرهای در سینیهای نان سرد به وجود آمده بود.
برای دانلود قانونی این کتاب کلیک کنید.
ترجمهی شیدا رضایی
آن روز هم مثل همه روزهای دیگر شروع شده بود. تمام کسانی که میشناختم از صبح دوشنبه متنفر بودند، اما برای من هیچ فرقی نمیکرد. دوست داشتم زود به کافه باتردبان برسم سماور بزرگ مخصوص چای گوشه مغازه را روشن کنم جعبههای شیر و نان را از حیاط خلوت بیاورم و با فرانک هنگام آماده کردن مقدمات بازکردن کافه گپ بزنم.
همه چیز آن کافه برایم لذت بخش بود؛ بوی بیکنی که در گرمای کافه میپیچید، هوای تازهای که با باز و بسته شدن در وارد میشد، صدای پچپچهای آرام و زمانی که کسی در کافه نبود گوش دادن به صدای آواز رادیوی فرانک که در گوشهای برای خودش میخواند، به من لذت و آرامش میداد.
جای خیلی شیکی نبود. تصاویری از قلعه دیوارهایش را پوشانده بود میزها هنوز پوشش پلاستیکی داشتند و منو از زمانی که کارم را شروع کردم به جز اضافه شدن کیکهای شکلاتی و سینی بستنی نانی تغییری نکرده بود.
ترجمهی مریم مفتاحی
روزم مثل همیشه شروع شده بود. هر آدمی که میشناختم از صبح دوشنبه بدش میآمد، ولی من چندان اهمیتی نمیدادم. دوست داشتم صبح زود به کافه باتردبان بروم، کتری بزرگ مخصوص چای را در آن گوشه روشن کنم، جعبههای شیر و نان را از حیاط خلوت بیاورم و همینطورکه آمادهی شروع کار میشوم با فرانک گپ بزنم.
از هوای دم کردهی کافه که بوی ژامبون میداد خوشم میآمد. در کافه هم مرتب باز و بسته میشد و جریان لطیفی از هوای سرد به داخل میوزید. صدای حرف میآمد و بعد هم سکوت برقرار میشد. رادیوی فرانک تصاویری از گوشهای برای خودش میخواند کافهی شیکی نبود – دیوارهایش را مناظر قلعه ی روی تپه پوشانده بود، میزها هنوز رویهی فورمیکا داشتند.
از وقتی هم من شروع به کار کردم فهرست خوردنیها، غیر از کیک شکلاتی که اضافه شد، هیچ تغییری نکرده بود.
ترجمهی زهرا چفلکی
روزم مثل بقیه روزها شروع شده بود. میدانم همه از صبح روز دوشنبه متنفرند اما من جزو آنها نیستم. دوست داشتم که کله صبح بلند بشوم و به کافه باتردبون بروم، چای جوش گنده گوشه کافه را روشن کنم، از توی انبار جعبههای شیر و نان را بیاورم و تا موقع باز شدن کافه با فرانک وراجی کنم.
عاشق بوی بیکن سرخ شده کافه، هوای سردی که با هر بار باز شدن در به داخل می آمد، زمزمههای آهسته مشتریها و وقتی ساکت بود، آواز خواندن رادیوی فرانک در آن گوشه بودم. جای خیلی شیک و باکلاسی نبود. در و دیوارهایش پر از عکس قلعه و تپه بود، رومیزیهایش از آن پلاستیکیهای قدیمی بود و منوی آن از زمان تأسیس هیچ تغییری نداشت. البته چند مدل شکلات و مافین و بستنی یخی به آن اضافه کرده بودیم.
نکاتی که از مقایسه ترجمههای مختلف این کتاب یاد میگیریم
حالا اجازه دهید از بعد دیگری به موضوع نگاه کنیم و این نمونه ترجمهها را از جنبه آموزشی بررسی کنیم. بیشک توجه به نکات کوچکی که از دل نمونههای واقعی به دست میآید، میتواند پلی به سمت ترجمه روانتر، دقیقتر و بهتر بسازد و ترجمه متون تخصصی و عمومی شما را قویتر کند.
واژگان را طوری ترجمه کنید که به زندگی واقعی فارسیزبانان نزدیکتر باشند
واژه tea urn را در نظر بگیرید. همانطورکه میبینید مترجمان مختلف، این واژه را به طرق مختلفی ترجمه کردهاند: کتری بزرگ، سماور بزرگ و چایجوش بزرگ. به نظر شما کدام ترجمه بهتر است؟
در این قسمت داستان، لوییزا کلارک، یک روز کاری در کافیشاپ را توصیف میکند. پس هنگام ترجمه، باید تلاش کنیم تا مخاطب فارسی بهراحتی تمام جزئیات این توصیف را درک کند و همه چیز برایش ملموس و آشنا باشد. با این اوصاف «سماور بزرگ» بهترین معادل tea urn است. چون هر فارسیزبانی میداند که برای آماده کردن چای برای تعداد زیادی از افراد، از سماور استفاده میشود؛ نه کتری. در واقع این «سماور» است که حس و حال کافیشاپ و قهوهخانه را بیشتر و بهتر منتقل میکند. «چایجوش» نیز احتمالا بدترین معادل tea urn است چون حتی در مکالمات روزمره نیز چندان رایج نیست.
As را بهدرستی ترجمه کنید
وقتی پای ترجمه انگلیسی به فارسی وسط باشد، as بر خلاف ظاهر کوچک و جمع و جورش، یکی از چالشبرانگیزترین واژگان انگلیسی به حساب میآید. برای یادگیری کامل ترجمه این واژه میتوانید به مطلب راههای ترجمه «as» به فارسی در وبلاگ ترجمیک مراجعه کنید.
با این حال این نمونه ترجمهها نیز مثال خوبی برای تمرین ترجمه as هستند. به جملات زیر که بخشی از متن انگلیسی «من پیش از تو» هستند توجه کنید:
I liked … and chatting to Frank as we prepared to open.
یکی از معادلهای as «در حین» است. بنابراین میتوانیم این جمله را به صورت زیر ترجمه کنیم:
دوست داشتم…، و در حین آماده شدن برای باز کردن مغازه، با فرانک گپ بزنم.
ولی به ترجمه مترجم اول دقت کنید:
دوست داشتم با فرانک شروع به صحبت کنم در حین اینکه آماده میشویم مغازه را باز کنیم.
«در حین این که» نیز معادل خوبی برای as است ولی همانطورکه میبینید، استفاده از این معادل، جملهای طولانیتر با چهار فعل ایجاد کرده است. در حالی که میتوان با کمی دستکاری عبارت «در حین این که» جملهای کوتاهتر و روانتر نوشت.
ترجمه مریم مفتاحی از این جمله نیز بسیار روان و زیباست:
دوست داشتم … و همینطورکه آمادهی شروع کار میشوم با فرانک گپ بزنم.
مریم مفتاحی as را به صورت «همینطورکه» ترجمه کرده و انتخاب بسیار خوبی هم داشته است.
پیوستگی و روان بودن ترجمه را در اولویت قرار دهید
برخی مترجمان وفاداری به متن اصلی را با ترجمه کلمه به کلمه و تحتاللفظی اشتباه میگیرند و با این کار خوانایی ترجمه را زیر سوال میبرند. به عنوان مثال به جمله زیر توجه کنید.
I liked the fuggy bacon-scented warmth of the café, the little bursts of cool air as the door opened and closed, the low murmur of conversation, and, when quiet, Frank’s radio singing tinnily to itself in the corner.
این پاراگراف سهخطی، تنها یک جمله دارد و کمی طولانی به نظر میرسد. ولی زبان انگلیسی در مقایسه با زبان فارسی، ظرفیت بیشتری در برابر جملات طولانی دارد. بنابراین فهم و خوانش این جملهی سهخطی انگلیسی کار سختی نیست.
حال اگر قرار باشد چنین جملاتی را ترجمه کنیم، باید سعی کنیم تا در عین انتقال مفهوم و پیام داستان، مخاطب فارسی را نیز در نظر بگیریم. حتی برای این کار گاهی مجبور میشویم ساختار جمله اصلی را تغییر دهیم. ترجمه اول یعنی ترجمه مهدی صامعی دقیقا بر همین اساس انجام شده:
من هوای دمکرده کافه را که بوی ژامبون میداد دوست داشتم. همچنین از سرمای کمی که با باز و بسته شدن در به داخل مغازه میوزید لذت میبردم. صدای آرام پچ پچ میآمد و وقتی که سکوت حاکم میشد، رادیو فرانک برای خودش در گوشهای شروع به خواندن میکرد.
همانطورکه میبینید آقای صامعی یک جملهی طولانی را در قالب چند جمله کوتاهتر ترجمه کرده و در عین حال به متن اصلی نیز وفادار بوده است. همچنین او با استفاده از کلماتی مثل «همچنین» بین جملات پیوستگی ایجاد کرده است. بنابراین سیر داستانی که مد نظر نویسنده انگلیسی بوده، به مخاطب فارسی نیز منتقل میشود.
حال به ترجمه بعدی دقت کنید:
عاشق بوی بیکن سرخ شده کافه، هوای سردی که با هر بار باز شدن در به داخل می آمد، زمزمههای آهسته مشتریها و وقتی ساکت بود، آواز خواندن رادیوی فرانک در آن گوشه بودم.
مترجم بعدی خلاقیت کمتری به خرج داده و ساختار متن انگلیسی را دقیقا حفظ کرده. حال شما قضاوت کنید که خواندن این ترجمه راحتتر است یا ترجمه قبلی؟
مطالب مرتبط:
معرفی و خلاصه کتاب کوری (Blindness)
نکته پایانی
در این مطلب ترجمههای مختلف بخشی از رمان پرمخاطب من پیش از تو را مقایسه کردیم و نکاتی برای ترجمه بهتر و روانتر آموختیم. به عنوان نکته آخر عبارت the low murmur of conversation را نیز به خاطر بسپارید. این عبارت معادل «پچپچهای آهسته» است و حتما در ترجمه مقاله فارسی به انگلیسی به کارتان میآید.
اگر به ترجمه کتاب و مقاله علاقه دارید، به جمع مترجمان ما بپیوندید. برای شروع همکاری به صفحه استخدام مترجم مراجعه کنید.