مقایسه ترجمه کتاب ما تمامش می‌کنیم

مقایسه ترجمه کتاب ما تمامش می‌کنیم + متن انگلیسی

حتما شنیده‌اید که بسیاری از مشاغل، به دوره کارآموزی نیاز دارند. افرادی که به این دسته از مشاغل علاقه دارند، پیش از این که مشغول به کار شوند باید مدتی در کنار افراد باتجربه کار کنند و به اصطلاح چم و خم کار را یاد بگیرند.

اما اگر «مترجمی کتاب» شغل موردعلاقه‌مان باشد چی؟ آیا دوره کارآموزی خاصی برای این حرفه جذاب و هیجان‌انگیز وجود دارد؟ متاسفانه خیر! اما اگر هوشمندانه عمل کنیم، همیشه راهی وجود دارد. به عنوان مثال، امروزه بسیاری از کتاب‌ها توسط مترجمان مختلف ترجمه می‌شوند. پس می‌توانیم با مقایسه قلم و سبک مترجم‌های مختلف، یک دوره کارآموزی مختصر و مفید برای خودمان بگذاریم!

در این مطلب به مقایسه ترجمه‌های مختلف کتاب ما تماش می‌کنیم پرداخته‌ایم و در نهایت نکاتی را نیز از دل متن انگلیسی این کتاب بیرون کشیده‌ایم. با سایت ترجمه رمان ترجمیک ما همراه باشید.

مطالب مرتبط:

مقایسه ترجمه‌های کتاب شازده کوچولو + متن فرانسوی و انگلیسی

گزیده‌ای از متن انگلیسی کتاب ما تمامش می‌کنیم

“My father was abusive. Not to me—to my mother. He would get so angry when they fought that sometimes he would hit her. When that happened, he would spend the next week or two making up for it. He would do things like buy her flowers or take us out to a nice dinner. Sometimes he would buy me stuff because he knew I hated it when they fought. When I was a kid, I found myself looking forward to the nights they would fight. Because I knew if he hit her, the two weeks that followed would be great.” I pause. I’m not sure I’ve ever admitted that to myself. “Of course, if I could, I would have made it to where he never touched her. But the abuse was inevitable with their marriage, and it became our norm. When I got older, I realized that not doing something about it made me just as guilty. I spent most of my life hating him for being such a bad person, but I’m not so sure I’m much better. Maybe we’re both bad people.”

برای دانلود متن انگلیسی کتاب ما تمامش می‌کنیم کلیک کنید.

ترجمه فارسی آرتیمیس مسعودی

«پدرم بدرفتار بود؛ نه با من، با مادرم. وقتی با هم دعوا می‌کردن اون قدر عصبانی می‌شد که گاهی وقتا، مادرمو کتک می‌زد. وقتی این اتفاق می افتاد، تا یکی دو هفته سعی می‌کرد کارشو جبران کنه. مثلا برای مادرم گل می‌خرید یا ما رو می‌برد بیرون، یه شام خوبی بهمون می‌داد. گاهی اوقات برای منم یه چیزایی می‌خرید چون می‌دونست من از دعواهاشون متنفرم. وقتی بچه بودم یه بار متوجه شدم که منتظرم شبا دعوا کنن چون می‌دونستم که اگه مادرمو کتک بزنه، دو هفته آینده زندگیمون عالی میشه.» مکث می‌کنم. مطمئن نیستم این را حتی به خودم هم اعتراف کرده باشم. «البته من اگه می‌تونستم کاری می‌کردم که اصلا به مادرم دست نزنه اما خشونت و بدرفتاری تو رابطه اونا، یه چیز اجتناب‌ناپذیر بود و برای ما یه روال شده بود من وقتی بزرگتر شدم، متوجه شدم منم برای اینکه تا اون وقت برای اون مشکل کاری نکردم به همون اندازه مقصرم. بیشتر زندگیم رو از پدرم متنفر بودم اما مطمئن نیستم خودم از اون بهتر بوده باشم. شاید هر دوی ما آدمای بدی بودیم.»

ترجمه فارسی ساناز کریمی

«بابام خشن بود. نه با من، با مادرم. وقتی دعواشون می‌شد این‌قدر عصبانی می‌شد که بعضی وقتا می‌زدش. وقتی این اتفاق می افتاد تا یکی دو هفته بعد سعی می‌کرد جبران کنه. یه کارایی انجام می‌داد مثل خریدن گل برای مامانم یا شام می‌بردمون بیرون. بعضی وقتا برای منم یه چیزایی می‌خرید؛ چون می‌دونست از دعوا کردنشون متنفرم. بچه که بودم می‌دیدم منتظر شبیم که دعواشون شه؛ چون می‌دونستم اگه مامانمو بزنه دو هفته ی بعدیش عالیه.» مکث می‌کنم. نمی‌دونم تا حالا با این قضیه کنار اومدم یا نه. «حتماً اگه می‌تونستم کارو به جایی می‌رسوندم که حتا انگشتشم به مامانم نخوره؛ ولی خشونت جزء جدانشدنی ازدواجشون بود و عادت زندگیمون شد. وقتی بزرگتر شدم فهمیدم این که هیچ کاری برای این مشکل نکردم باعث شده احساس گناه کنم. بیشتر زندگیم به این خاطر که پدرم این‌همه بد بود، ازش متنفر بودم؛ ولی مطمئن نیستم من خیلی بهتر باشم شاید جفتمون آدمای بدی هستیم.»

بررسی ترجمه ساناز کریمی کتاب ما تمامش می‌کنیم

ترجمه فارسی بهاره مظاهری

«پدرم آدم بددهن و بدرفتاری بود. نه با من، با مادرم. وقتی با هم دعواشون می‌شد گاهی اونقدر عصبانی می‌شد که مادرم رو کتک می‌زد. وقتی چنین اتفاقی می افتاد، تا یکی دو هفته تلاش می‌کرد کارش رو جبران کنه. مثلاً برای مادرم گل می‌خرید یا برای شام ما رو به یه رستوران خوب می‌برد. گاهی اوقات برای من هم یه چیزی می‌خرید چون می‌دونست از اینکه دعوا می‌کنن متنفرم. وقتی بچه بودم، متوجه شدم که منتظر شبایی هستم که با هم دعوا میکنن چون میدونستم اگه پدرم مادرم رو بزنه دو هفته فوق العاده ای در پیش داریم.» مکث می‌کنم بعید می‌دانم تا به حال این موضوع را پیش خودم اعتراف کرده باشم. «البته اگه می‌تونستم قطعا یه کاری می‌کردم که بابام هرگز نتونه دست روی مامانم بلند کنه اما این خشونت و بدرفتاری جزء جدایی‌ناپذیری از ازدواجشون بود و به نوعی برامون عادی شده بود. وقتی بزرگتر شدم متوجه شدم من هم به خاطر اینکه دست روی دست گذاشتم و هیچ کاری نکردم مقصرم. بیشتر زندگیم از پدرم متنفر بودم که این‌قدر آدم بدیه اما مطمئن نیستم که من از اون خیلی بهتر بوده باشم. شاید هر دوی ما آدمای بدی بودیم.»

ترجمه فارسی صدیقه اوشنی

«پدرم بدرفتار بود؛ نه با من، با مادرم. وقتی با هم دعوا می‌کردن اون قدر عصبانی می‌شد که گاهی کتکش می‌زد. بعد از این اتفاق هم، تا یکی دو هفته مدام سعی می‌کرد کارش رو جبران کنه؛ مثلاً برای مادرم گل می‌خرید یا ما رو برای شام بیرون می‌برد. گاهی اوقات برای من هم یه چیزی می‌خرید؛ چون می‌دونست از جنگ و دعواشون متنفرم. وقتی بچه بودم، مشتاقانه منتظر شب‌هایی بودم که دعوا می‌کردن؛ چون می‌دونستم اگه مادرمو کتک بزنه، دو هفته بعدی سور وساتمون به‌راهه. مکث می‌کنم. مطمئن نیستم تا به حال این را به خودم اعتراف کرده باشم. «البته اگه زورم می‌رسید، کاری می‌کردم دستش به مادرم نرسه؛ اما خشونت و بدرفتاری توی ازدواج اون‌ها اجتناب‌ناپذیر بود و دیگه برامون عادی شده بود. وقتی بزرگتر شدم، فهمیدم اگه کاری برای حل این مشکل نکنم، به همون اندازه مقصرم. من بیشتر عمرم از اون متنفر بودم؛ چون فکر می‌کردم آدم بدیه؛ اما مطمئن نیستم خودم هم آدم بهتری باشم شاید هر دوی ما آدمای بدی بودیم!»

ترجمه فارسی از تیم امید آینده

«پدرم آدم بددهن و بداخلاقی بود. این بداخلاقی‌ها فقط شامل حال من نمی‌شد، مادرم را هم در این آشفتگی‌ها سهیم می‌کرد. گاهی آن‌قدر عصبانی و غیر قابل پیش‌بینی می‌شد که مادرم را کتک می‌زد یا صدای فریادش پرده گوشم را پاره می‌کرد؛ اما دو هفته بعد از دعوا هر روز یا بیرون از خانه مشغول رستوران‌گردی می‌شدیم یا آن که هر شب با شاخه‌ای گل برای به دست آوردن دل مادر به خانه برمی‌گشتیم. برای من؛ اما دلخوری‌ها با هدیه‌ای از یاد برده می‌شد. گاهی آرزو می‌کردم پدرم عصبی شود تا روز بعدش با هدیه به خانه برگردد.»

کمی مکث می‌کنم. مطمئن نیستم که تا حالا به مچین موضوعی حتی در خلوت خودم اعتراف کرده باشم.

«البته اگه کاری از دستم برمیمومد مطمئنا مانع از انجامش می‌شدم؛ اما بدرفتاری و دعوای اون با مادرم از همون اوایل ازدواج‌شون شروع شد و بعدها تبدیل به یه عادت همیشگی می‌شد. وقتی بزرگ‌تر شدم، فهمیدم که اگر کاری نکنم دقیقا به اندازه‌ی پدرم گناهکارم. بیشتر عمرم رو با نفرت از پدرم گذروندم، چون اون واقعا آدم غیر قابل تحملی بود؛ اما مطمئن نیستم که خودم از اون خیلی بهتر باشم. شاید هیچ‌کدوم‌مون آدم‌های درستی نباشد.»

مرور چند نکته کاربردی و جذاب از کتاب ما تمامش می‌کنیم

به رسم همیشه‌ی پست‌های مقایسه ترجمه کتاب، در این بخش با هم چند عبارت، واژه یا نکته دستوری پرکاربرد را مرور می‌کنیم و تلاش می‌کنیم تا ترجمه‌ای روان‌تر داشته باشیم. یادگیری این نکات، در ترجمه متون تخصصی و ترجمه مقالات نیز پرکاربرد هستند.

I pause. I’m not sure I’ve ever admitted that to myself

  • عبارت I pause به معنای «متوقف می‌شوم» است ولی می‌توانیم خلاقیت بیشتری در ترجمه آن به خرج بدهیم و از این طریق به ترجمه‌ای روان‌تر و زیباتر برسیم. به عنوان مثال «کمی مکث می‌کنم.»، «لحظه‌ای درنگ می‌کنم»، «اندکی تامل می‌کنم» و… می‌توانند ترجمه‌های خوبی برای این عبارت باشند.
  • I’ve ever admitted نیز ساختار حال کامل، present perfect یا ماضی نقلی دارد. در زبان فارسی فعل ماضی نقلی با فرمول «صفت مفعولی (بن ماضی+ ه) + ام، ای، است، ایم، اید، اند» ساخته می‌شود. بنابراین I’ve ever admitted را «تا به حال اعتراف کرده‌ام» ترجمه می‌کنیم.

مطالب مرتبط:

همه چیز درباره زمان حال کامل در زبان انگلیسی

آموزش نکات ترجمه

He would get so angry

همان‌طورکه می‌دانید، would یکی از مدال ورب‌های انگلیسی است و کاربرد مختلفی دارد. یکی از کاربردهای این مدال ورب، برای توصیف کارهایی است که در گذشته انجام می‌شده. در واقع می‌توان گفت که would می‌تواند به عنوان معادل used to نیز استفاده شود.

بنابراین He would get so angry به معنای «او خیلی عصبانی می‌شد» است.

he would buy me stuff

ما فارسی‌زبان‌ها در مکالمات روزمره، دائما از جای «چیز» استفاده می‌کنیم! اما آیا تا به حال به این فکر کرده‌اید که معادل «چیز» در انگلیسی چیست؟ stuff یکی از کلماتی است که می‌تواند به‌خوبی جایگزین «چیز» شود. عبارت he would buy me stuff نیز معادل «برایم چیزهایی می‌خرید.»

When I was a kid, I found myself

عبارت I found myself… به طور خاص برای توصیف موقعیتی به کار می‌رود که فرد مچ خودش را در حال انجام کاری یا اندیشیدن به چیزی می‌گیرد و شگفت‌زده می‌شود. ما در فارسی روزمره، برای توصیف چنین موقعیتی می‌گوییم «یهو دیدم که دارم…». ولی در نوشته‌های رسمی از چنین ساختاری استفاده نمی‌کنیم. در عوض می‌توانیم مثل مترجمان کتاب ما تمامش می‌کنیم از ساختارهایی مشابه ساختار زیر استفاده کنیم:

  • وقتی بچه بودم یه بار متوجه شدم که…

it became our norm

عبارت it became our norm معادل دقیق و خوبی برای «این به عادت ما تبدیل شد» است.

spend (time) hating

spend (time) doing در مواقعی استفاده می‌شود که کسی زمان زیادی را صرف انجام کاری کرده. مثلا در این داستان شخصیت لیلی می‌گوید که تمام عمر از پدرش متنفر بوده است. حال شما جمله فارسی زیر را به انگلیسی ترجمه کنید.

او تمام عمرش را صرف نگهداری از بچه‌هایش کرد.

She spent her whole life taking care of her children.

مطالب مرتبط:

با ۵۰ فریزال ورب پرکاربرد انگلیسی آشنا شوید!

سخن پایانی

در این مطلب به مقایسه ترجمه‌های مختلف کتاب ما تمامش می‌کنیم پرداختیم و با چند عبارت کاربردی نیز آشنا شدیم. حال شما بگویید که سبک و قلم کدام یک از مترجمان این کتاب را پسندیدید؟ اگر خودتان ترجمه این کتاب را بر عهده داشتید، چه تغییری در جمله‌بندی‌ها و انتخاب کلمات به وجود می‌آوردید؟ منتظر کامنت‌های شما هستیم!

برای مشاهده هزینه ترجمه کتاب در سایت ترجمه ترجمیک روی لینک رنگی کلیک کنید. همچنین می‌توانید برای کسب اطلاعات بیشتر با پشتیبانی ما تماس بگیرید یا تیکت ارسال کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.