اگر اهل مطالعه رمانهای کلاسیک باشید، احتمالاً نام جین ایر را شنیدهاید. این کتاب شاهکاری از شارلوت برونته است و بارها و بارها به زبان فارسی ترجمه شده است. اما آیا همهی ترجمههای این کتاب یکسان هستند؟ آیا همهی مترجمان لحن مشابهی دارند و برای انتخاب واژگان و انتقال حسوحال متن اصلی از روش یکسانی استفاده کردهاند؟
برای پاسخ به این سوال در این مطلب ترجمهی پنج مترجم مختلف از بخشی از کتاب جین ایر را کنار هم گذاشتهایم. همچنین از دل بخشی از متن زبان انگلیسی جین ایر نکات طلایی و کاربردی ترجمه را بیرون کشیدهایم. نکاتی که برای علاقهمندان به یادگیری و تمرین ترجمه بسیار مفید خواهد بود. پس با سایت ترجمه کتاب انگلیسی ترجمیک همراه باشید.
مطالب مرتبط:
مقایسه ترجمه کتاب غرور و تعصب + آموزش نکات ترجمه
در این مطلب خواهید خواند:
برگزیده متن انگلیسی
My seat, to which Bessie and the bitter Miss Abbot had left me riveted, was a low ottoman near the marble chimney-piece; the bed rose before me; to my right hand there was the high, dark wardrobe, with subdued, broken reflections varying the gloss of its panels; to my left were the muffled windows; a great looking-glass between them repeated the vacant majesty of the bed and room. I was not quite sure whether they had locked the door; and when I dared move, I got up and went to see. Alas! yes: no jail was ever more secure. Returning, I had to cross before the looking-glass; my fascinated glance involuntarily explored the depth it revealed. All looked colder and darker in that visionary hollow than in reality: and the strange little figure there gazing at me, with a white face and arms specking the gloom, and glittering eyes of fear moving where all else was still, had the effect of a real spirit: I thought it like one of the tiny phantoms, half fairy, half imp, Bessie’s evening stories represented as coming out of lone, ferny dells in moors, and appearing before the eyes of belated travellers. I returned to my stool.
دانلود متن زبان اصلی کتاب جین ایر
ترجمه مرضیه خسروی
صندلی که بسی و دوشیزه ابوت تلخزبان مرا بر روی آن رها کرده بودند، صندلی بیپشتی کوتاهی بود که در نزدیکی شومینه مرمرین قرار داشت. تختخواب در مقابلم قرار داشت، و در طرف راستم کمد بلند تیره رنگی را میدیدم که خطوط شکسته کمرنگی شفافیت آن را بهتر جلوه میداد. آینه بزرگ حاضر در میان اسباب و اثاثیه شکوه و عظمت آن تختخواب و ان اتاق بزرگ خالی را چندین برابر میکرد. کاملا اطمینان نداشتم که در قفل شده باشد به همین دلیل وقتی جرات حرکت یافتم برخاسته و به طرف در رفتم تا ببینم تا این کار را کردهاند یا نه؛ اما افسوس! در قفل بود. هیچ زندانی تا این حد محافظت شده نبود. وقتی برگشتم به ناچار چهارزانو در برابر آینه نشستم نگاهم بی آن که خود بخواهم عمق آینه را میکاوید در آن خلا رویایی هر چیزی که میدیدم سردتر و تیره تر از حالت واقعی آنها بود. چشمان وحشت زده آن تصویر کوچک عجیب با آن صورت و دستهای سفیدی که به دلیل تیرگی محیط مانند چند لکه به نظر میرسیدند، به من خیره شده بود؛ این اجزا در مجموع اثری بمانند یک روح واقعی داشتند به نظرم رسید یکی از آن اشباح کوچک، نیمه پری، نیمه جنی داستانهای شبانه بسی است که در بیابان ها از میان دره های متروک در برابر چشمان مسافرانی که سفرشان به درازا کشیده است قد میکشند و نمایان میشوند دوباره به سمت چهارپایه رفتم.
ترجمه محمدتقی بهرامی حران
چهارپایه من که بسی و آن دوشیزه ابوتِ تلخ زبان مرا روی آن نشانده بودند، یک صندلی بیتکیهگاه کوتاه بود که در جلوی پیش بخاری مرمر قرار داشت. تختخواب در مقابلم بود. در طرف راستم کمد بلند تیره رنگی را میدیدم که خطوط شکسته کمرنگی شفافیت چوب آن را بهتر جلوه میدادند. یک آیینه بزرگ در میان آن اثاث، شکوه و ابهت تختخواب و اتاق خالی را چند برابر میساخت. کاملاً اطمینان نداشتم که در را قفل کرده باشند؛ وقتی جرأت حرکت یافتم، برخاستم و به طرف در رفتم تا ببینم این کار را کردهاند یا نه. افسوس در قفل بود. هیچ زندانی اینقدر امن نبود. وقتی برگشتم ناچار چهارزانو مقابل آیینه نشستم. نگاه مجذوب من، بیآنکه خواسته باشم، عمق آیینه را میکاوید. در آن خلاً رؤیایی هر چیزی که میدیدم سردتر، خشکتر و تیرهتر از حالت واقعی آنها بود: آن تصویر کوچک عجیب به من زل زده بود؛ با صورت و دستهای سفیدش که در آن محیط تیره مثل چند لکه به نظر میرسیدند، و چشمانش که از وحشت میدرخشیدند و بیوقفه در حرکت بودند مرا نگاه میکردند این اجزاء در مجموع، اثر یک روح واقعی را داشتند. به فکرم رسید که مثل یکی از اشباح ریز نیمهپری و نیمه جن داستانهای شب بسی است که در بیابانها از میان درههای متروک با سرفرازی بیرون میآیند و در برابر چشمهای مسافرانی که سفرشان طول کشیده و تاریکی شب آنها را فرا گرفته ظاهر میشوند. دوباره به طرف چهارپایه ام رفتم.
ترجمه رضا رضایی
صندلی من، که بسی و دوشیزه ابت بداخلاق مرا روی آن نشانده بودند، بیشتر شبیه یک نیمکت کوتاه بود. کنار پیش بخاری مرمر تختخواب روبهروی من بود. سمت راستم همان گنجه بلند تیرهرنگ بود که انعکاس ضعیف و شکسته نور در آن باعث کم و زیاد شدن صیقل و جلای قابهایش میشد. سمت چپ هم آن پنجرههای بسته و خفه دیده میشدند. آینه بزرگی بین دو پنجره، شکوه و جلال متروک تختخواب و اتاق را تکرار میکرد. کمی شک داشتم که در را قفل کرده باشند. وقتی جرئت کردم از جایم تکان بخورم بلند شدم و رفتم تا ببینم. افسوس قفل بود. مثل زندانیها حبس شده بودم. موقع برگشتن از مقابل آینه رد شدم. نگاهم را به خود کشید و من ناخواسته به عمق آینه نگاه کردم. در آن خلا عمیق همه چیز سردتر و تاریکتر بود موجود. کوچک غریبه ای که آنجا به من خیره شده بود و صورت سفید و دستهایش مثل لکههایی توی تاریکی بودند و چشمهای درخشان وحشتزدهاش در آن فضای ساکن دو دو میزدند. این موجود عین روح یا شبح واقعی به نظر میرسید. فکر کردم شبیه یکی از آن اشباح کوچکی است که نیمه جن و نیمه پریاند و در داستانهای شبانه بسی از میان شیارهای تکافتاده و سرخسگرفته بوتهزارها سرو کلهشان پیدا میشود و مقابل نگاه مسافران شبافتاده ظاهر میشوند. برگشتم به طرف صندلیام.

ترجمه نوشین ابراهیمی
چهارپایه ای که بسی و دوشیزه آبت ترش رو مرا روی آن نشانده بودند، در واقع، نیمکتی کوتاه نزدیک پیش بخاری مرمری بود ،تخت روبه رویم قرار داشت. طرف راستم کمد تیره و بلند بود که بازتاب ملایم و شکسته ،نور، برق تخته هایش را کم و زیاد میکرد طرف چپم پنجره های پرده پوش بودند میان پنجره ها آینه بزرگی بود که شکوه خالی تخت و اتاق را تکرار میکرد مطمئن نبودم در را قفل کرده باشند؛ بالاخره دل و جرئت پیدا کردم و بلند شدم حیف در قفل بود راه فراری نداشتم موقع برگشتن از مقابل آینه گذشتم نگاه مبهوتم بی اختیار به عمق آن کشیده شد. در آن ژرفای تهی همه چیز سردتر و تیره تر از واقعیت بود؛ آن هیکل کوچک عجیب با صورت رنگ پریده و دستانی که در تاریکی پیدا بودند به من خیره شده بود، چشمان درخشان و وحشت زده اش همه چیز را زیر نظر داشتند. مثل روحی واقعی بود. شبیه یکی از آن ارواح کوچک نیمه پری نیمه جن داستانهای بسی به نظر می آمد. موجوداتی که در دره های تنگ و پر از سرخس خلنگ زار زندگی می کنند و شبها مقابل مسافران در راه مانده ظاهر میشوند به طرف چهارپایه ام برگشتم.
ترجمه لیلا صانعی موفق
چهارپایهای که بسی و دوشیزه ابوتِ تلخزبان من را روی آن نشانده بودند، کوتاه و بدون پشتی بود و مقابل پیشبخاری مرمر قرار گرفته بود. روبهرویم تختخواب بود، سمت راستم کمد بلندی با رنگ تیره را میدیدم که خطهای کمرنگ و شکسته آن شفافیت چوب کمد را بهتر به نمایش میگذاشتند. آینه بزرگی که میان اثاث قرار داشت به تختخواب و اتاق خالی، شکوه و جلال چند برابر داده بود. شک داشتم که واقعا در را قفل کرده باشند. هنگامی که جرئت کردم تکان بخورم، بلند شدم و به سمت در رفتم، متاسفانه در قفل بود. هیچ زندانی چنین امنیتی نداشت. ناگزیر برگشتم و چهارزانو روبهروی آینه نشستم. در آن خلاء وهمآلود همه چیز را سردتر، پژمردهتر و تاریکتر از وضع حقیقیاش میدیدم. آن شمایل کوچک به من خیره شده بود، چهره و دستهای سفیدش در آن تاریکی همچون تعدادی لکه بود و با چشمانی که از ترس برق میزد و پیوسته حرکت میکرد، به من نگاه میکرد. مجموع این اجزا تاثیر یک روح حقیقی را داشتند. چنین به ذهنم رسید که تصویر همانند یکی از همان شبحهای کوچک نیمهپری و نیمهجنی است که در داستانهای بسی از بین درههای خالی از سکنه بیابانی سر برمیآوردند و مقابل چشم مسافرانی ظاهر میشوند که سفرشان به درازا کشیده است و به تاریکی شب گرفتار شدهاند. بار دیگر به سمت چهارپایهام برگشتم.
بررسی بخشی از کتاب برای یادگیری و تمرین ترجمه
حال که ترجمه پنج مترجم مختلف را مقایسه کردیم و با روشهای مختلف جملهبندی فارسی و بازگردانی عبارات انگلیسی آشنا شدیم، خوب است که نگاه دقیقتری به متن انگلیسی بیندازیم و چند نکته مهم را مرور کنیم. دفعه بعدی که در حال ترجمه مقاله یا ترجمه متون عمومی بودید، حتما این نکات را در نظر بگیرید و پیاده کنید.
نکته اول: افعالی که در زمان Past Perfect هستند به صورت ماضی بعید ترجمه میشوند
زمان گذشتهی کامل (Past Perfect) معمولاً برای نشان دادن عملی در گذشته که قبل از یک عمل دیگر انجام شده استفاده میشود و ساختار آن به صورت Subject + had + past participle است. به عنوان مثال زمان جملات زیر، در زمان گذشته کامل نوشته شدهاند.
She had left.
I had seen him.
حال برای ترجمه افعالی که در این زمان نوشته شدهاند، به دستور زبان فارسی و مبحث ماضی بعید مراجعه میکنیم. (ماضی بعید در فارسی، با فرمول بن ماضی + ه + ماضی ساده بودن ساخته میشود.) بنابراین اولین جمله این بخش از کتاب را به صورت زیر ترجمه میکنیم:
My seat, to which Bessie and the bitter Miss Abbot had left me riveted…

صندلی که بسی و دوشیزه ابوت تلخزبان مرا بر روی آن رها کرده بودند…
مطالب مرتبط:
آموزش صفر تا صد گرامر Past Perfect همراه با مثال
نکته دوم: اصطلاح استعاری leave someone riveted
در سطر اول این بخش از کتاب عبارت left me riveted را میبینیم. پس اجازه دهید این عبارت را موشکافی کنیم.
بسیاری از افراد واژه leave را با معنای «ترک کردن جایی» میشناسند. اما این واژه میتواند حالت استعاری نیز بگیرد و به معنای «رها کردن کسی» باشد. به عنوان مثال حتما در فیلمها و سریالها شنیدهاید که میگویند:
Leave me alone.
تنهام بذار.
کلمه Riveted از واژهی rivet به معنای نوعی پیچ یا پرچ که برای متصل کردن قطعات به یکدیگر استفاده میشود میآید. بر همین اساس Riveted نیز به معنای چیزی است که محکم به جایی متصل شده است. حال اگر این واژه در معنای اصطلاحی خود استفاده شود، به کسی اشاره دارد که:
- بهشدت تحت تاثیر چیزی قرار گرفته و توجهش کاملا به آن جلب شده؛ طوری که حتی قادر به حرکت نیز نیست.
- از فرط نگرانی و ناراحتی بیحرکت مانده و خشکش زده.
شاید «میخکوب شدن» بهترین معادل فارسی این عبارت باشد.
با این اوصاف اصطلاح leave someone riveted به شخصی دلالت دارد که رها شده و مات و مبهوت مانده.
با این حال در پنج ترجمهای که بررسی کردیم، عبارت left me riveted به صورت « من را رها کرده بودند» ترجمه شده و مفهوم را نیز بهدرستی منتقل میکند. چراکه در زبان فارسی عبارت «رها کردن کسی» به اندازه کافی بار احساسی منفی دارد و منظور نویسنده را میرساند.
نکته سوم: برای ارائه اطلاعات اضافه از گرامر جملات موصولی استفاده میکنیم
جملات موصولی، جملهوارههایی هستند که دربارهی یک اسم (شخص، مکان، چیز…) اطلاعات اضافه و تکمیلی میدهند. به عنوان مثال به دو جملات زیر دقت کنید:
I saw a girl.
She was wearing a red dress.
میتوانیم با استفاده از گرامر جملات موصولی این دو جمله را با هم ترکیب کنیم:
I saw a girl who was wearing a red dress.

اینجا was wearing a red dress جملهی موصولی است و دربارهی a girl اطلاعات بیشتری به ما میدهد. همانطورکه میبینید این جمله با یک ضمیر موصولی یعنی who به جمله اول متصل شده است. جملات زیر ضمایر موصولی مختلف و کاربردشان در جمله را نشان میدهد.
ضمیر موصولی |
کاربرد |
مثال |
who |
برای انسانها، زمانی که نقش فاعلی دارند. |
The man who called you is here |
whom |
برای انسانها، وقتی نقش مفعولی دارند. |
The woman whom I saw was crying |
which |
برای حیوانات و اشیا |
The book which I borrowed was amazing |
that |
برای انسان، حیوان، یا شی (غیررسمیتر از who/which) |
The car that he bought is fast |
whose |
برای نشان دادن مالکیت (انسان، حیوان یا حتی اشیا) |
The girl whose dog ran away is crying |
جمله زیر نمونهای از کاربرد جملات موصولی در این بخش از کتاب جین ایر است:
My seat, to which Bessie and the bitter Miss Abbot had left me riveted, was a low ottoman near the marble chimney-piece;
در این جمله از ضمیر موصولی which استفاده شده است. چراکه در حال دادن اطلاعات اضافی درباره یک شیء (صندلی) هستیم. اما سوال مهم اینجاست که چرا در این جمله قبل از ضمیر موصولی to داریم ولی در مثالهای قبلی چنین چیزی ندیدیم؟
برای پاسخ به این سوال باید یادآوری کنیم که این جمله حالت ادبی و رسمی دارد. از این رو نویسنده حرف اضافه را قبل از which آورده است. در واقع این یک قانون است که اگر بخواهیم در انگلیسی رسمی، از گرامر جملات موصولی استفاده کنیم و همزمان حرف اضافه نیز داشته باشیم، حرف اضافه را قبل از ضمیر موصولی میآوریم.
البته تغییر ساختار دیگری نیز در این جمله دیده میشود و آن تغییر جای فاعل و مفعول است. در واقع در اینجا فاعل Bessie and the bitter Miss Abbot هستند و My seat مفعول است. ولی از آن جایی که نویسنده تلاش بر توصیف هرچه بهتر مفعول دارد، آن را در ابتدای جمله آورده است. حالا شما بگویید که اگر جای جین شارلوت برونته بودید، چطور این جمله را غیررسمی و سادهتر مینوشتید؟ (در بخش آخر مطلب جواب این سوال را دادهایم!)
مطالب مرتبط:
Noun Clause چیست؟ آموزش کامل به همراه مثال
نکته چهارم: وقتی مطمئن نیستیم، باید از whether کمک بگیریم!
جملات فارسی زیر را در نظر بگیرید:
نمیدونستم که برم یا نه.
مطمئن نیستم که فردا بارون میاد یا نه.
حالا آیا جملات زیر ترجمه درستی از این جملات هستند؟
I didn’t know go or not.
I’m not sure tomorrow will rain or not.
قطعا خیر! این جملات ترجمه تحتاللفظی فارسی به انگلیسی و به اندازه ترجمههای تحتاللفظی انگلیسی به فارسی افتضاح هستند!
در واقع وقتی میخواهیم در زبان انگلیسی با شک و تردید صحبت کنیم، از ساختار whether یا if استفاده میکنیم. به عنوان مثال در بخشی از کتاب جین ایر آمده:
I was not quite sure whether they had locked the door.
مطمئن نبودم که در رو قفل کردن یا نه.
این جمله میتواند به شکل زیر را نیز بازنویسی شود و هر دو جمله صحیح هستند.
I wasn’t sure if they had locked the door.

سخن پایانی
حال که به بخش پایانی این آموزش از وبلاگ ترجمیک رسیدیم، نوبت پاسخ به سوالی که لابهلای متن پرسیدیم رسیده! در واقع میتوانیم این جمله را:
My seat, to which Bessie and the bitter Miss Abbot had left me riveted, was a low ottoman near the marble chimney-piece.
میتوان سادهتر کرد و به صورت زیر بازنویسی کرد:
Bessie and the bitter Miss Abbot had left me riveted to my seat, which was a low ottoman near the marble chimney-piece.
توصیه میشود که خودتان هم دست به کار شوید و با توجه به نکاتی که یاد گرفتیم، این بخش از کتاب جین ایر را ترجمه کنید. حتی میتوانید بخش انگلیسی را نیز بازنویسی کنید و ایرادات آن را با گرامرلی پیدا کنید.
سایت ترجمه تخصصی ترجمیک با ترجمه تمامی متون در تمامی زمینهها و رشتهها در خدمت شماست. برای ثبت سفارش در این سایت روی لینک رنگی کلیک کنید.