این مقاله یک روز بعد از نگارش به دستتان میرسد. هنوز روز نویسنده نشده و من در تلاشم کمی به نوشتن و اهل قلم بپردازم و روز نویسنده را تبریک بگویم.
امروز که میخواستم شروع به نوشتن کنم، ناخودآگاه با خودم گفتم آخر توی مترجم را چه به نوشتن برای روز نویسنده!
یاد چند وقت پیش افتادم که با یکی از دوستان درباره تفاوت نویسندگی و مترجمی صحبت میکردیم و حین بحث آتشینی که داشتیم، همین موضوع پیش آمد. دوستم بهشدت معتقد بود مترجم باید هر چه نویسنده نوشته واو به واو ترجمه کند و اصلا مترجم را چه به تغییر متن و فعالیتهای اکتیویستی توی متن مردم! به مترجم چه که متن، سنگ مردسالاری به سینه میزند و زن را حقیر میشمارد یا زیرزیرکی هویت ملی را زیر سوال میبرد! حالا همه جای مملکت گلستان شده و همین دو کلمه سیاه مشق ما خانه خراب میکند؟ اصلا مترجم چه کاره حسن است که برای بچههای مردم تصمیم بگیرد که فلان مسئله الان برای سنشان زود است، مگر خودشان ننه-بابا ندارند!
حالا هِی بگو عزیزجان، مترجم که برده نویسنده نیست، ماشین هم نیست که از خودش فکر و منطق نداشته باشد، هی بگو فرهنگ هر جامعه فرق میکند و نویسنده متن را در شرایط فرهنگی خودش مینویسد، مخاطبش که جهانشمول نیست! اگر نویسنده خواسته زنانگی را در زنها بکشد، ما هم باید شریک جرم بشویم حتما؟! خودمان وجدان نداریم؟ اگر خواسته هویت ملی ما را نابود کند، ما هم باید مته به خشخاش بگذاریم و تیشه به ریشه خودمان بزنیم؟ اگر فلان مسئله را توی کتاب کودک مینویسد، برای جامعه خودش، لابد خیالش راحت است که قبلا مدرسه به بچهها آموزش داده و آگاهشان کرده.
او گوشش به این حرفها بدهکار نبود و من هم کوتاه بیا نبودم. خلاصه بحث بالا گرفته بود و کار داشت به گیس و گیسکشی میرسید که دوستم گفت اصلا اگر مترجم انقدر از خودش ذوق و سلیقه داشت که مترجم نمیشد، نویسنده میشد جانم، نویسنده!
این را گفت و دستش را مفت باخت.
گفتم عزیزجان مترجمی که بلد نباشد بنویسید که مترجم نیست! مترجم قبل از اینکه مترجم باشد باید نویسنده باشد و راه و چاهِ نوشتن بداند. مترجمی که خلاقیت نوشتن ندارد نمیتواند ترجمه کند، اگر هم ترجمه کند حاصلش میشود همین متنهای بیسر و ته که نه خواننده میفهمد، نه خودِ مترجم!
گواه نویسنده بودنِ مترجمها کتابهایی است که کریم امامی، محمود اعتمادزاده، عبدالله کوثری و امثال این بزرگان ترجمه کردهاند.
سرتان را درد نیاورم، این را که شنید دیگر چیزی نداشت بگوید و بالاخره اعتراف کرد که مترجم هم بهاندازه نویسنده یا حتی بیشتر از او باید خلاقیت بهخرج بدهد؛ مترجم هم مثل نویسنده در قبال چیزهایی که مینویسد و تاثیری که بر جامعه میگذارد باید احساس مسئولیت کند و قلمش همانقدر قدرتمند است که قلم نویسنده.
خلاصه اینکه روز جهانی نویسنده بر همه اهالی قلم، مخصوصا شما مترجمهای ترجمیک، مبارک.
قلمتان مانا،
مهسا ریاحی
احسنت…!