روز گذشته مطلبی در روزنامه اکونومیست در مورد اهمیت مترجمان منتشر شد که مطالعه آن به همه، به خصوص به اهالی زبان، توصیه میشود. در این مقاله به اهمیت ترجمه و برخی از خاطرات و اشتباهات مترجمان در طول تاریخ اشاره شده است. در ادامه، ترجمه این مقاله را میخوانید:
از مترجمان کتبی و شفاهی به حد کافی قدردانی نمیشود
آیا یک خطا در ترجمه، پای مریخنوردها را به مریخ باز کرده است؟ در سال ۱۸۷۷، جیووانی اسکپرلی، یک فضانورد ایتالیایی، از تلسکوپ خود (که در آن زمان بسیار پیشرفته محسوب میشد) برای بررسی و شناسایی مریخ استفاده کرد. او بخشی از مریخ را به canali (در ایتالیایی به معنی کانال (Channels)) نامگذاری کرد. مترجمان انگلیسی با عجله، این کشف را به عنوان «آبراههها» (کانال آب (Canals)) ترجمه کردند.
سپس گمانهزنیهای بسیاری در رابطه با امکان وجود حیات روی مریخ شکل گرفت و تصور ما انسانها از مریخ را دچار انحراف کرد. به عنوان یک نمونه، هنوز هم از «Martian (مریخی)» به عنوان مترادفی برای موجودات فضایی استفاده میشود؛ هرچند میدانیم که در مریخ حیات چندانی وجود ندارد و از این منظر با سایر کرات تفاوتی ندارد.
اما این کلمه ایتالیایی میتوانست به معنای «کانالها» نیز ترجمه شود. منظور اسکپرلی کدامیک بود؟ او در برخی از مقالهها، در مورد وجود حیات روی مریخ، بسیار محتاطانه مینوشت و در برخی دیگر دقیقاً بر وجود حیات روی مریخ تاکید میکرد. انگار که او canali را انتخاب کرده بود تا به هر دو مفهوم «کانالها» و «آبراههها» اشاره کند.
این داستان در کتاب جدید آنا اصلانیان به نام «بندبازی» در رابطه با «نقش مترجمان کتبی و مترجمان شفاهی، در لحظات حساس تاریخی» نقل شده است. این کتاب پر از داستانهای هیجانانگیزی مثل داستان کانالهای اسکپرلی است.
خانم اصلانیان خود یک مترجم کتبی و شفاهی است (به زبان خودِ مترجمان، مترجم کتبی برای متنها استفاده میشود و مترجم شفاهی برای سخنرانیها و گفتگوها است). او در این کتاب، از تجربه شخصی و مستندات تاریخی استفاده کرده است و حس احترام آمیخته با ترس را نسبت به شغل مترجمی به خواننده القا میکند.
مترجمان شفاهی کاملاً «نامرئی» هستند و نادیده گرفته میشوند. دو نفر با زبانهای متفاوت، تصور میکنند که بدون مترجم و بهطور مستقیم با یکدیگر صحبت میکنند. اما این یک باور محال است. فرد گوینده حرف مترجم شفاهی خود را قطع میکند. یکی از طرفین با طرف مقابلش گستاخانه رفتار میکند و انگار این مترجم است که حرف اشتباهی زده.
این مترجمِ بینواست که در وسط ماجرا تصمیم میگیرد که حرف بیادبانهای را حذف کند یا از بار منفی آن بکاهد. خانم اصلانیان برخی از داستانهای جالب را از زبان مترجم شفاهی روسیِ نخستوزیر سابق ایتالیا، برلوسکنی، که آدم بددهنی بود نقل میکند.
این کار طاقتفرسا است. ایواندرو مگالهاز، یک مترجم شفاهی برزیلی، در کتاب «بازی زبانی» توضیح میدهد که در دادگاههای نورمبرگ (دادگاههای محاکمه هولوکاست)، برای اولین بار در اتاقکهای کوچک بهواسطه سیمهای تلفن، برای ترجمه به چندین زبان استفاده میکردند. مترجمان به ازای هر سه روز، یک روز مرخصی داشتند و شیفتها فقط ۴۵ دقیقه بود. ولی بااینحال، یکی از مترجمان شفاهی گفت که چهار ماه کار کردن در نورمبرگ باعث شده تا احساس کند که ده سال پیرتر شده است. شاید فقط عثمانیها بودند که «دیلماج» را به یک فرد قدرتمند تبدیل کردند و آن طور که باید، به مترجمان شفاهی احترام گذاشتند– دیلماج اعظم ، همزمان معاون وزیر خارجه نیز بود.
ترجمههای متفاوتی وجود دارد: مترجمان معمولاً منزوی و بهظاهر کممشغله هستند ولی اکنون زیرفشار اقتصادی زیادی قرار دارند. در عصر دیجیتال، همه در حال رقابت هستند و مشتریان اغلب ارزانترین پیشنهاد (یا ترجمه گوگل) را انتخاب میکنند.
ترجمه ادبی این تمایز جدی را دارد که نمیتوان آن را از طریق یک واسطه ناشناس یا یک دستگاه انجام داد. البته درآمد این ترجمه معمولاً مخارج زندگی مترجم را به طور کامل تأمین نمیکند؛ ولی انجام دادن آن، یک تلاش ذهنی انگیزهبخش و خاطرهانگیز است. در همین رابطه، خانم اصلانیان خاطرهای تعریف میکند که برای ترجمه یک کتاب، تلاش زیادی برای انتخاب لحن مناسب در ترجمه یک گونه خاص زبان روسی رایج در مناطق روستایی اوکراین، به انگلیسی کردهاست. او و یکی از همکارانش ابتدا به فکر استفاده از ظرافتهای لحن در انگلیسی اسکاتلندی افتادند ولی بعد منصرف شدند و به سراغ استفاده از انگلیسی بخش غربی بریتانیا (وست کانتری) رفتند.
از سال ۲۰۱۶، داوران جایزه بوکر، مبلغ جایزه را بهطور مساوی بین نویسنده و مترجم تقسیم میکنند.
خانم اصلانیان میگوید که در سال ۱۹۴۵، خطای مترجمان در بمباران اتمی ژاپن توسط آمریکا نیز نقش داشته است. در بیانیهای رسمی گفته شد که ژاپنیها نسبت به اعلامیه پوتسدام که ژاپن را به تسلیم شدن دعوت میکرد، واژه «mokusatsu» را بهکاربردهاند. این فعل میتواند به چند شکل ترجمه شود.
«اظهارنظر نکردن درباره چیزی»، «آزار دادن با سکوت»، و همچنین «رفتار تحقیرآمیز همراه با سکوت». آمریکاییها ترجمه آخر را مبنا قرار دادند-توهین جنگ طلبانه-و این باعث سرنوشت تلخ هیروشیما شد.
طرفداران اسپرانتو، یکزبان ساختگی، مدتها امیدوار بودند که درک متقابل بتواند باعث ترویج صلح بین مردم بشود. داگلاس آدامز، نویسنده در کتاب تخیلی خود به نام «راهنمای هیچهایک به کهکشان» بهصورت طنزآمیزی، با این موضوع مخالفت میکند. در این کتاب، او بابِل فیش را بیش از هر چیزی مسئول جنگها در تاریخ است.بابل فیش در داستان این نویسنده وسیلهای فانتزی است که اگر آن را در گوشهایتان بگذارید فوراً ترجمه از تمام زبانها را میشنوید.
اما احتمالاً گویاترین تعریف از ترجمه ازآنِ خوزه ارتگا یی گاست است. او یک فیلسوف اسپانیایی است که خانم اصلانیان به او استناد میکند. او میگوید که هیچگاه دو واژه در دو زبان مختلف، ترجمه دقیق یکدیگر نیستند. بهعلاوه، هیچ دو انسانی از گفتن یک واژه واحد، منظور یکسانی ندارند (بهاستثنای برخی اصطلاحات علمی). بنابراین، ترجمه یک تلاش «واهی» و عملی غیرممکن برای ذهنخوانیِ بینقص است. این به آن معنا نیست که ترجمه کار بیهودهای است؛ اما آنهایی که به دنبال ترجمه کاملاً بیعیب و نقص هستند، باید بدانند که به نتیجهای نخواهند رسید.
منبع: اکونومیست