مصاحبه با هومن پناهنده

مصاحبه با هومن پناهنده، مترجم و ویراستار برجسته کشور

یکی از راه‌های پیشرفت در هر شغل و تخصصی، گرفتن رهنمود از بزرگان آن حرفه، مهارت و علم است. زمینه‌های ترجمه همانند ترجمه تخصصی، ترججمه کتاب، ترجمه مقاله و … نیز از این قاعده خارج نیست.

در همین راستا، ترجمیک در روزهای گذشته، مصاحبه‌ای را با استاد هومن پناهنده، مترجم و ویراستار برجسته کشورمان ترتیب داده است.

با مطالعه این مصاحبه، مطالب مفیدی در حوزه ترجمه، ویرایش و ترجمه کتاب را فرا می‌گیرید.

برای آشنایی بیشتر، لطفاً مطلب پیشین وبلاگ ترجمیک را مطالعه کنید.

بررسی زندگی و آثار استاد هومن پناهنده، مترجم و ویراستار

استاد پناهنده، به صورت خیلی خلاصه بریم سر اصل مطلب و پاسخ شما به برخی سؤالات در حوزه ترجمه ویرایش را بشنویم.

در این مطلب خواهید خواند:

با توجه به تجربه گسترده و پربارتان در ویرایش کتاب، به نظر شما دست ویراستار تا کجا باز است؟ ویراستار در ویرایش متن تا چه حد آزادی عمل دارد؟

تفاوت و ارتباط به تعبیر شما و یا ربط و شبهات بین این فعالیت‌های نویسندگی، ترجمه و ویرایش این است که در هر سه یک درجه‌ای از خلاقیت وجود دارد و نویسنده اندیشه‌ای را از طریق زبان خودش خلق می‌کند که مثلاً فرض کنید این زبان، آلمانی یا عربی است.

هومن پناهنده

هر کسی در زبان خودش وقتی نویسندگی می‌کند؛ یعنی اندیشه را به بیان در می‌آورد و حالا این به توان نویسندگی ربط دارد که چه طور از قالب زبان بنوسید و مترجم باز هم درجه‌ای از خلاقیت در خودش دارد و باید اندیشه‌ای را که در زبان دیگری بیان شده است، در زبان خودش بیان کند.

بنابراین، اندیشه از آن نویسنده زبان مبدأ است و وفاداری همین معنا را دارد؛ یعنی وفاداری به اندیشه نویسنده.

در قالب و در شکل یا فرم یا صورت زبان مقصد، اندیشه‌ای که در زبان مبدأ بیان شده است، ریخته می‌شود و بیان می‌شود و ویرایش نه تنها در اندیشه تغییر ایجاد نمی‌کند، یعنی اندیشه موجود در متن نهایی را حفظ می‌کند، بلکه در صورت هم می‌باید رعایت امانت را بکند و در حد لزوم تغییر به‌وجود نیاورد؛ به سبک بیان متن که در ترجمه ویرایش می‌شود، متنی که مترجم تحویل ویرایستار می‌دهد.

البته ویراستار می‌تواند ویراستار نوشته هم باشد؛ یعنی نویسنده‌ای که کار و اثر خود را به دست ویراستار دیگری بدهد و انواع ویرایش‌ها را که از یک ویراستار می‌توان انتظار داشته باشیم. بعضی‌ها در محتوا به نویسنده پیشنهاداتی می‌دهند بعضی‌ها در صورت و بعضی‌ها هم ویرایش فنی می‌کنند و از این قبیل.

ویرایش

اما نکته این است که هم مترجم و هم نویسنده هر دو در حدی خودشان باید کار خودشان را ویرایش کنند. وقتی انتخاب می‌کنند که این کلمه را به جای آن کلمه به کار ببرند یا اندیشه را در قالب این جمله بیان کنند، این یک فعالیت ویرایشی است.

در حدی که هر کسی که قلم روی کاغذ می‌گذارد، کار ویرایشی می‌کند.

بعضی‌ها ممکن است نوشته خودشون را به چاپ می‌رسانند، بدون این که دست ویراستار بدهند. البته ویرایستار انواع و اقسام دارد؛ یعنی کسی ممکن است عنوانش ویراستار نباشد.

من کارم و اثرم را به دوستی بدهم، به کسی که به ذوق و درک و دانشش اعتماد دارم و بگویم این مقاله‌ای که نوشته‌ام را بخوان ببین چه نظری داری. اگرچه وی اسماً ویراستار نیست، رسماً ویراستار است و دارد کار ویراستاری می‌کند.

در نهایت، جمع‌بندی می‌شود که این‌ها همه درجه‌ای از خلاقیت را دارند و با زبان سروکار می‌کنند اما در نویسندگی، اندیشه و صورت بیان هر دو خلق می‌شود.

در ترجمه، اندیشه خلق نمی‌شود، بلکه اندیشه موجود در متن مبدأ در قالب متن مقصد ریخته می‌شود و ویرایش نوشته یا ترجمه آن، اندیشه را حفظ می‌کند و صورت را.

شیوه من در ویراستاری این است که حداقل تغییر ضروری را اعمال می‌کنم و به هرحال، نوشته یا ترجمه یک مختصاتی دارد که شکلی از نویسندگی است. هر مترجم بسته به این که چه قدر نویسنده خوبی باشد، مترجم خوبی هم است.

بنابراین، واقعاً کسی که نوشتن بلد نیست، ترجمه هم بلد نیست ولی چنین موجوداتی وجود دارند و به‌همین دلیل که نوشتن بلند نیستند، فکر می‌کنند که بدون مهارت نویسندگی می‌توانند ترجمه کنند.

به طور کلی مترجم در ترجمه (بسته به زمینه و نوع متن) تا چه حد باید به متن اصلی و سبک نویسنده وفادار بماند؟

دو شیوه ویرایش داریم. ویرایش حداقلی و حداکثری.

نوشتن و ترجمه

ویرایش حداقلی یعنی این که در حد تغییرات واجب متوقف بشود ویراستار و حداکثری یعنی این که از واجبات کفایت قانع نشود، بلکه مستحبات را هم عمل کند؛ یعنی جایی که تغییر ضرروت ندارد، یعنی نوشته یا ترجمه غلط نیست ولی شاید به نظر ویراستار، بهتر باشد که به جای تغییر الف، ب به کار ببرد یا جمله را به این صورت بنویسد.

این‌ها تا حداقلی که غلط نباشد، پا فراتر گذاشتن از ویرایش حداقلی است. واجبات یعنی این که غلط‌ها را درست کند اما اگر جایی غلط نمی‌بیند یعنی صحبت بر سر خوب و خوب‌تر است، این‌ها سلیقه‌ای است و دفاع از آن هم سخت است. ویرایش اصولی ویرایش حداقلی است.

در تعیین رسم الخط متن، نویسنده نقش مهم‌تری دارد یا ویراستار یا حتی ناشر؟

در مورد رسم‌الخط، مسئولیت و انتخاب را می‌گذارم بر عهده ناشر. بنابراین ناشر قاعدتاً یک رسم‌الخطی دارد و آن را انتخاب کرده و لابد تأمل کرده است. شیوه‌های مختلف نوشتن هست و تا وقتی به شیوه واحدی جمیعاً نرسیده‌ایم و اجماعی حاصل نشده است، دلیلی به دخالت در کار ناشر نیست.

برخی ویراستاران معتقدند اگر بیش از سی درصد متن به تغییر و ویرایش نیاز داشته باشد، نباید ویراستاری آن را پذیرفت. نظر شما چیست؟

به این معناست که ۳۰ درصد متن چنان تغییری می‌کند که اثری از آثار قلم مترجم در آن نیست. این موارد با اصول حرفه‌ای سازگار نیست به دلایل مختلف؛ هم به‌دلیل مالی و فرهنگی.

نهایتاً یک متنی به بازار عرضه می‌شود به نام کسی می‌شود که ۱۰۰ درصد محصول قلم او نیست و یک تصویر نادرستی از شخصی به اهل کتاب عرضه می‌کند. این خودش مشکلاتی به بار می‌آورد؛ یعنی یک تصویری ایجاد شده در نتیجه کار ویراستار از مترجم که این تصویر فریبنده بوده و ناشر را هم فریب داده.

ناشری پیشنهاد کار داده به مترجمی و آن مترجم هم اثری را ترجمه کرده است. در حالی که دیگر آن ویرایش قبلی که معرف او به بازار بوده است. آن ویراستار دیگر در میان نبوده و در واقع کار اصل خودش بوده است؛ بعد ناشر حیران مانده که آن متن کجا و این متن کجا.

ویرایش

به هرحال این مشکلات را هم دارد. ضمن این که دلیل مالی هم دارد. قاعدتاً ویراستار براساس زمانی که برایش مهم است، یعنی متنی که حداقل ۳۰ درصد زمان می‌برد تعادل ایجاد کردن بین صرف وقت و حق الزحمه ای که دریافت می‌کند. این خودش یک مسئله دیگری است.

ویرایش نهایتاً باید در بهترین حالت صورت تزئینی داشته باشد. از بهترین حالت که بگذریم، به شکل‌های واقع بینانه‌تر، درصدی از خطا در متن هست که باید آن درصد معقول را تحصیح کرد.

از نظر شما تفاوت ترجمه متون ادبی و فلسفی در چیست؟

در مورد متن ادبی حقیقتاً مترجم باید به فرهنگ آن کشوری که رمان یا داستان کوتاهی که به زبان آن کشور نوشته شده است، اشراف داشته باشد و هر چه تسلط به آن فرهنگ بیشتر باشد، محصولش کیفیت بهتری خواهد داشت.

باید از کوچه و خیابان و خانه باخبر باشد و اصطلاحات را خوب حس کند و بو کند و این تفاوت مهم متن ادبی و فلسفی است.

فلسفه انتزاعی است در قیاس با ادبیات؛ یعنی از محل و زمان خاص خودش را می‌کشد بالا و به پرواز در می‌آید و یک زبان جهانی دارد. بنابراین، کسی ممکن است متن فلسفی ترجمه کند، بدون این که چندان تسلطی به زبان مثلاً آلمانی داشته باشد و نیازی نداشته باشد که از وضعیت حیات و روزمره معیشت آلمانی خبر داشته باشد. در حالی‌که ادبیات این گونه نیست.

البته خوشبختانه با گسترش رسانه‌ها، کسی می‌تواند در ایران بنشیند و از روزمرگی انگلیسی‌ها، عرب‌ها و … باخبر شود و تلویزیون ببیند و رادیو گوش کند. البته باید آن را کسب کند.

این تفاوت مهم متون ادبی و فلسفی است اما در همه این حوزه‌ها آن چه شرط لازم است، این است که نویسنده یا مترجم اهل مطالعه باشد که این حداقل شرط است. باید متن و ادبیات زیاد خوانده باشد.

تایپ و نوشتن

معمولاً وقتی به عنوان مترجم شخصاً کتابی را برای ترجمه انتخاب می‌کنید، چه دیدگاهی به آن کتاب دارید؟ چرا جای آن کتاب را خالی می‌دانید؟ آیا بناست اثر حرف جدیدی بزند یا تکمیل‌کننده مباحث قبلی باشد؟

خودم هر دو را دلیل موجهی می‌دانم برای کسی که متنی را برای ترجمه انتخاب کند. هم متنی که برای ادامه بحث‌های قبلی در این حوزه است و به مسئله‌ای که بیشتر مطرح شده است، به آن رو می‌آورد و سخنی می‌گوید و هم این که یک باب تازه‌ای را باز کرده است و وارد این وادی می‌شود هر دوی این‌ها انگیزه‌ها و دلایل مقبولی برای انتخاب متنی است برای ترجمه. بنابراین با هر دو شیوه انتخاب موافق هستم.

حقیقت این است که موضوع سبک موضوع ساده‌ای نیست و شناخت سبک یک نویسنده، واقعاً دریافت پیچیده‌ای است. بنابراین، خیلی با احتیاط وارد موارد سبکی می‌شوم.

تعجب می‌کنم کسی می‌گوید می‌خواهد سبک مترجم را برگرداند. واقعاً متعجب می‌شوم. برای این که کسی که سبک‌شناس باشد، در آن حدی که سبک مترجم را درک کند، این نیاز به مهارت و تخصص و تجربه دارد که کمتر مترجمی را می‌توان پیدا کرد که چنین توانی را داشته باشد.

بعد اگر آن سبک را در زبان مبدأ پیدا کردید و چه طوری می‌خواهید آن را در زبان مقصد پدید آورید؟ حقیقتاً موضوع سبک دشوار است و باید آن را در حوزه ادبیات گذاشت که متن ادبی است که سبک در آن جا مهم است. در فلسفه بیان ایده مهم است و اگر مترجم بتواند ایده یک فیلسوف را به فارسی ادا کند، به نظر مأموریت خود را به خوبی انجام داده است و نباید به سادگی در مورد سبک صحبت کرد.

مترجم

نظر شما درباره ترجمه آثار کلاسیک فلسفی و ادبی چیست؟ آیا ترجمه این آثار را برای تکمیل سیر مطالعاتی خوانندگان لازم می‌دانید یا با توجه به گذر زمان، به نظرتان نیازی به ترجمه و خواندن آن‌ها نیست.

جواب متن در مورد سؤال مربوط به آثار کلاسیک کوتاه است. جای تردید نیست که اثار کلاسیک دنیا را باید در هر حوزه‌ای به زبان فارسی برگردانیم، در ادبیات، مردم‌شناسی، فلسفه، جامعه شناسی و روان شناسی در همه این‌ها.

این هم از جهت اطلاع فارسی زبانانی که به زبان خارجی آشنا نبوده‌اند و هم این که زبان فارسی ورز می‌خورد؛ یعنی بیان غنی و قوی پیدا می‌کند برای انتقال مفاهیمی که در هر یک از حوزه‌ها وجود دارد، در ادبیات که بیشتر به طور خاص مدنظر شماست، تردیدی نیست که باید آثار کلاسیک ادبی را ترجمه کرد.

چه بسا از یک متن ادبی مثلاً دیوید کاپرفیلد یا خشم هیاهو بیش از یک ترجمه باید وجود داشته باشد. بنای زبان به تولید هر چه بیشتر ادبیات به آن زبان است. در واقع موضوع کیفیت به میان می‌آید که چه طور باید کیفیت کار را بالا برد که این جنبه فردی و نهادی دارد که نهاد مهم‌ترین پرورش دانش و فرهنگ، آموزش عالی است؛ یعنی دانشگاه‌ها، مدارس و …

ابتدا باید به آن‌ها خوب پرداخت تا از آن کوزه چیزهای خوب بطراود.

مترجم چگونه باید یک اثر را برای ترجمه انتخاب کند؟ بر اساس سفارش ناشران یا خط فکری خود؟

آیا توصیه می‌کنید مترجمان یک حوزه خاص را دنبال کنند و برای ترجمه بر آثار همان حوزه تمرکز کنند؟

حقیقت این است کسی که اهل مطالعه است، ذهنش آرام آرام در همین روند شکل خواهد گرفت و خودش گزینش‌گر می‌شود؛ یعنی ذهنش فعال است و طبیعتاً کسی که اهل مطالعه و کتاب است، خودش متن را انتخاب می‌کند و آن را برای ترجمه درنظر می‌گیرد.

حالا ممکن است کسی که فکر فعالی دارد، به دلایلی سفارشی هم بپذیرد به دلایل مالی و پیشنهاد خوبی هم شده باشد. در نهایت، آن را انتخاب می‌کند و به انتخاب ناشر، اثری را به فارسی بر می‌گرداند.

البته پیش فرض این است که مترجم باید کتاب‌خوان باشد. من نمی‌دانم کسی که وارد کلاس ترجمه می‌شود؟ چرا کتاب نمی‌خواند کسی که دانش و اهل مطالعه نباشد منفعل است که چطوری می‌تواند ترجمه کند؟ کسی که کم مطالعه می‌کند، چرا جرأت ترجمه دارد. اگر کسی اهل مطالعه باشد و جرأت ترجمه داشته باشد، به‌هرحال خودش انتخاب‌گر خواهد بود.

سؤال دهم این است که آیا بهتر است مترجم در حوزه خاص کارش را انجام دهد و تمرکز کند یا بستگی به سفارش دهنده که ممکن است از حوزه‌های مختلف متن به او بدهد برای ترجمه، این طوری پراکنده کاری کند؟

البته این‌ها منافات ندارد که به سفارش دیگران کار کند ولی در حوزه واحدی کار کند و بگوید که من در حوزه فلسفه یا جامعه‌شناسی کار می‌کنم ولی انتخاب را برعهده ناشر بگذارد و این‌ها منافاتی ندارد اما به نظر من در هرحال بهتر است تا تمرکز داشته باشد.

چون به این ترتیب، از اتلاف وقت پرهیز می‌کند. کسی که در حوزه‌ای سال‌ها عمرش را گذاشته است، تأمل و تفکر کرده است و دنبال مطالعه رفته است با ایده‌ها آشنا است.

این راحت‌تر می‌تواند ترجمه کند در آن حوزه و کم کم از سختی و دشواری و پیچیدگی کار نزد او کاسته می‌شود و بنابراین، بهتر است تا تخصصی کار کند.

حال اگر جایی ناپرهیزی کند و متنی را دوست نداشت این موضوع دیگری است. مترجم خبره‌ای ممکن است چون حوزه علایق وسیعی دارد، سرک بکشد به جاهای دیگر و وقتی که دلش می‌خواهد ترجمه کند.

اما علی‌الاصول کار تخصصی و متمرکز رجحان دارد به این سو و آن سو رفتن.

توصیه شما هب مترجمان تازه کار و دانشجویان رشته مترجمی یا حتی علاقه‌مندان به این حوزه چیست؟

ذهن من در این دوباب حضور دارد. یکی این که باید مطالعه زیاد داشت. کسی که زیاد اهل مطالعه نیست، چرا می‌خواهد ترجمه کند؟

باید به مزایای شغلی مترجمی دست پیدا کرد. هرچند درآمد زیادی ندارد. البته باید مقدمه آن را پیدا کرد؛ یعنی کتاب زیاد خواند یعنی از زبانی که ترجمه می‌کنید که زبان مبدأ است به زبانی که به آن ترجمه می‌کنید؛ قاعدتاً به فارسی و توصیه اکید این است که به زبان مادری زیاد کتاب و متن بخوانید.

یک تصور خطا این است که فکر می‌کنیم فارسی را می‌دانیم. البته این گونه نیست. دانستن مراتب دارد، زیاد و کم دارد. وضع ما خیلی در زبان فارسی خوب نیست و نیاز به آموزش داریم.

توصیه دوم: مقابله. مقایسه متن مقصد خوب با متن مبدأ. البته این مقابله وقتی خیلی آموزنده است که برای ترجمه تلاش کرده باشید. مثلاً فرض کنید متنی را از دریا بندری بگیرید، اصل آن را فراهم کنید و بعد شروع به ترجمه کنید.

بستگی به متن دارد، هرچه قدر توانستید مقابله کنید. آن قدر که مقابله می‌کنید، خودتان برای آن تلاش کنید و بعد از این که نهایت تلاش را کردید، بعد مقایسه کنید با متن دریا بندری.

کلام آخر

امیدواریم که از خواندن این مطالعه لذت برده باشید و نکات بیان شده را در زندگی شغلی و تخصصی خود اجرا کنید تا از تجربه‌ها و نظرات گران‌بهای استاد هومن پناهنده نهایت استفاده را ببرید.

گروهی تشکیل شده از ۱۴ هزار مترجم تخصصی، در ترجمیک فعال هستند و درامد کسب می‌کنند. اگر احساس می‌کنید که در زمینه‌ای مهارت ترجمه تخصصی دارید، به استخدام ترجمیک مراجعه کنید.

استاد هومن پناهنده، در به عنوان مدرس کارگاه ترجمه، با دبستان ترجمیک همکاری کرده اند. این کارگاه، فقط به صورت نظری اداره نمی‌شود و انجام ترجمه را به صورت عملی با شما تمرین و تحلیل می‌کند. برای بررسی جزییات، به صفحه کارگاه ترجمه دبستان ترجمیک مراجعه کنید.

3 دیدگاه در «مصاحبه با هومن پناهنده، مترجم و ویراستار برجسته کشور»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.