آموزش صفات انگلیسی

+۲۲۸ صفت رایج و پرکاربرد در زبان انگلیسی

سایت تولید محتوای انگلیسی ترجمیک، در این آموزش شما را با رایج‌ترین و پرکاربردترین صفات انگلیسی به همراه معنی آشنا می‌کند. مثال‌های متنوعی را نیز بررسی می‌کنیم.

شاید تا به حال نمی‌دانستید ولی «فکر کردن به انگلیسی»، یکی از موثرترین تمرینات تقویت اسپیکینگ است. بنابراین همین حالا چشمانتان را ببندید و سعی کنید با صفات مختلف و متنوع، یک روز گرم تابستانی را توصیف کنید.

از چند صفت استفاده کردید؟ دایره واژگان‌تان به صفاتی مثل hot و beautiful محدود می‌شود یا گسترده‌تر از این‌هاست؟

در هر صورت جای نگرانی نیست! چراکه یادگیری صفات انگلیسی، یکی از شیرین‌ترین و جذاب‌ترین مراحل یادگیری زبان است و از عهده هر زبان‌آموزی برمی‌آید. پس با ما همراه باشید تا با تعداد زیادی صفت رایج و پرکاربرد انگلیسی آشنا شویم.

مطالب مرتبط:

+۹۰ اسلنگ پرکاربرد انگلیسی به همراه مثال

ضروری‌ترین صفات انگلیسی که باید بدانید (به ترتیب حروف الفبا)

صفت انگلیسی

ترجمه فارسی

مثال

adorable

دوست‌داشتنی، جذاب، ستودنی

I have four adorable Siamese cats

من چهار گربه دوست‌داشتنی دارم.

adventurous

ماجراجو

an adventurous traveler

یک مسافر ماجراجو

aggressive

پرخاشگر

he’s very uncooperative and aggressive

او اصلا روحیه همکاری ندارد و پرخاشگر است.

agreeable

دلپذیر، مطبوع

a cheerful and agreeable companion

یک همراه شاد و شیرین!

alert

هوشیار

an alert police officer discovered a truck full of explosives

یک پلیس هوشیار، یک کامیون پر از مواد منفجره را شناسایی کرد.

alive

زنده

hopes of finding anyone still alive were fading

امید این که کسی زنده پیدا شود، در حال محو شدن بود.

amused

سرگرم

people seemed amused and happy

مردم سرگرم و خوشحال به نظر می‌رسیدند.

angry

عصبانی

an angry customer

یک مشتری عصبانی

annoyed

دلخور، ناراحت، رنجیده

Kelly was annoyed with him

کلی از اون رنجیده بود.

annoying

آزاردهنده

annoying habits

عادات آزاردهنده

anxious

نگران، مضطرب، دلواپس

she was extremely anxious about her exams

اون خیلی نگران امتحاناش بود.

arrogant

مغرور (از جهت بد)

he’s arrogant and opinionated

او مغرور و متکبر است.

ashamed

شرمنده، شرمسار

you should be ashamed of yourself

اون باید از خودش شرمنده باشه.

attractive

جذاب

an attractive home

یک خانه جذاب

average

میانگین

the average temperature in May was 64°F

میانگین دما در می ۶۴ درجه فارنهایت است.

awful

خیلی بد، وحشتناک

the place smelled awful

اونجا بوی وحشتناکی میداد.

bad

بد، ضعیف

a bad diet

یک رژیم غذایی بد

beautiful

زیبا

beautiful poetry

شعر زیبا

better

بهتر

hoping for better weather

آرزوی هوای بهتر

bewildered

سردرگم

he saw the bewildered look on my face

او سردرگمی را در چهره من دید.

black

سیاه

black smoke

دود سیاه

bloody

خونین

a bloody body

جسد خونی

blue

آبی

the clear blue sky

آسمان آبی شفاف

blue-eyed

چشم‌آبی

He was a gorgeous blue-eyed boy!

اون یه پسر جذاب چشم‌آبی بود!

blushing

موقعیتی که از خجالت گونه‌های کسی سرخ شود.

He looked away, blushing.

او سرخ شد و نگاهش را دزدید.

bored

خسته، کسل

she got bored with staring out of the window

او از نگاه کردن به بیرون پنجره خسته شد.

brainy

خوش‌فکر

a brainy, high-powered lawyer

یک وکیل خوش‌فکر و قوی

brave

شجاع، دلیر

a brave soldier

یک سرباز دلیر

breakable

شکستنی

breakable ornaments

زیورآلات شکستنی

bright

روشن، درخشان

her bright, dark eyes

چشم‌های تیره و درخشان او

busy

پرمشغله

he had been too busy to enjoy himself

پرمشغله‌تر از اونی بود که به خودش برسه.

calm

ساکت و آرام

she had to keep calm at all costs

او مجبور بود به هر قیمتی آرامش خود را حفظ کند/ آرام بماند.

careful

بادقت

I begged him to be more careful

التماسش کردم که بادقت‌تر باشه.

cautious

محتاط

a cautious driver

یک راننده محتاط

charming

جذاب، فریبنده، دلربا

a charming country cottage

یک کلبه روستایی جذاب

cheerful

بشاش، مسرور

how can she be so cheerful at six o’clock in the morning

چه‌جوری می‌تونه ساعت ۶ صبح این‌قدر بشاش باشه؟

clean

تمیز

the room was spotlessly clean

اتاق کاملا تمیز بود.

clear

واضح، شفاف، روشن

clear and precise directions

مسیرهای واضح و دقیق

clever

باهوش

a clever and studious young woman

یک زن جوان باهوش و باسواد

cloudy

ابری

next morning was cloudy

صبح بعدی ابری بود.

clumsy

دست و پا چلفتی

a terribly clumsy fellow

یک آدم افتضاح و دست و پاچلفتی

colorful

رنگارنگ

a colorful array of fruit

یک سینی از میوه‌های رنگارنگ

combative

اهل مجادله و دعوا، دعوایی

he made some enemies with his combative style

با روحیه مجادله‌گریش دشمن‌تراشی کرد.

comfortable

راحت

comfortable beds

تخت‌خواب‌های راحت

concerned

نگران

the villagers are concerned about burglaries

روستایی‌ها نگران گدایی هستند.

condemned

محکوم

condemned prisoners awaiting execution

زندانیان محکومِ منتظر اعدام

confused

سردرگم

she was utterly confused about what had just happened

او کاملاً در مورد آنچه که اتفاق افتاده بود سردرگم بود

cooperative

دارای روحیه همکاری

I found them very cooperative

اون‌ها به نظر من خیلی روحیه همکاری دارند.

courageous

با دل و جرات

her courageous human rights work

اقدامات شجاعانه او در راستای حقوق انسان‌ها

crazy

دیوانه

Stella went crazy and assaulted a visitor

استلا دیوونه شد و به یک بازدیدکننده حمله کرد.

creepy

ترسناک

That house is a pretty creepy place

این خونه واقعا یه جای ترسناکه.

crowded

پرازدحام

a very crowded room

یک خانه خیلی شلوغ

cruel

بی‌رحم، ظالم

people who are cruel to animals

مردمی که نسبت به حیوانات بی‌رحم هستند.

curious

کنجکاو

I began to be curious about the whereabouts of the bride and groom

کنجکاو شدم که بدونم عروس و داماد کجا هستند.

cute

بامزه، جذاب

a cute kitten

یک آشپزخانه بامزه

dangerous

خطرناک

a dangerous animal

یک حیوان خطرناک

dark

تیره، تاریک

it’s too dark to see much

تاریک‌تر از اونیه که بشه چیزی دید.

dead

مرده

a dead body

یک جنازه.

defeated

مغلوب

the defeated army

ارتش شکست‌خورده

defiant

مبارزه‌جو، جسور

she was in a defiant mood

تو مود مبارزه‌گریه!

delightful

لذت‌بخش، دلپذیر، دلچسب

We had a delightful afternoon

یک بعدازظهر دلچسب داشتیم.

depressed

افسرده

She became deeply depressed when her husband died

وقتی شوهرش فوت کرد، او به‌شدت افسرده شد.

determined

مصمم

Helen was a determined little girl

هلن یک دختر کوچولوی مصمم بود.

different

متفاوت

you can play this game in different ways

می‌تونی این بازی رو به روش‌های مختلفی انجام بدی.

difficult

سخت

she had a difficult decision to make

باید تصمیم سختی می‌گرفت.

disgusted

بیزار

a disgusted look

یک نگاه بیزار (از روی بیزاری)

distinct

متمایز

the patterns of spoken language are distinct from those of writing

الگوهای زبان گفتاری با زبان نوشتاری متفاوت هستند.

disturbed

پریشان

disturbed sleep

خواب پریشان

dizzy

گیج، منگ

Going without sleep for a long time makes me feel dizzy

مدت زیادی را بدون خواب سپری کردن، حس منگ بودن به من می‌دهد.

doubtful

مشکوک

he looked doubtful

مشکوک به نظر می‌رسید.

drab

کسل، خسته‌کننده، ملال‌آور

the landscape was drab and gray

منظره خسته‌کننده و خاکستری بود.

dull

کند، احمق، کودن، راکد

your diet doesn’t have to be dull and boring

رژیم غذاییت نباید خسته‌کننده و راکد باشه.

eager

مشتاق

young intellectuals eager for knowledge

افراد خردمند مشتاق علم

easy

آسان، ساده

an easy way of retrieving information

یک راه ساده برای بازیابی اطلاعات

elated

به طرز عجیبی خوشحال بودن، روی ابرها بودن

after the concert, I felt elated

بعد از کنسرت، حس می‌کردم روی ابرها هستم.

elegant

شیک

she will look elegant in black

با لباس مشکی خیلی شیک به نظر می‌رسه.

embarrassed

خجالت‌آور، خجل

an embarrassed silence

یک سکوت خجالت‌آور

enchanting

دلربا، فریبنده

Dinah looked enchanting

دینا دلربا به نظر می‌رسید.

encouraging

دلگرم‌کننده

she gave me an encouraging smile

او لبخندی دلگرم‌کننده به من زد.

energetic

پرانرژی

energetic exercise

ورزش پرانرژی

enthusiastic

مشتاق، علاقمند

I was enthusiastic about learning English.

من مشتاق یادگیری زبان انگلیسی بودم.

envious

حسود

I’m envious of their happiness

به خوشحالی‌شون حسودیم می‌شه.

evil

شرور

his evil deeds

رفتارهای شرورانه‌ای او.

excited

هیجان‌زده

they were excited about the prospect

او از دیدن منظره هیجان‌زده شد.

expensive

گران، هزینه‌بردار

keeping a horse is expensive

نگهداری یک اسب هزینه‌بردار است.

fair

منصفانه

the group has achieved fair and equal representation for all its members

این گروه به نمایندگی عادلانه و برابر برای همه اعضای خود دست یافته است

faithful

وفادار

throughout his career, he remained faithful to the principles of Classical art

او در طول زندگی حرفه ای خود به اصول هنر کلاسیک وفادار ماند.

famous

معروف

the country is famous for its natural beauty

کشور به زیبایی‌های طبیعی‌اش معروف است.

fancy

تجملاتی

the furniture was very fancy

مبلمان خیلی تجملاتی بود.

fantastic

خارق‌العاده

they did a fantastic job

آن‌ها یک کار خارق‌العاده کردند.

fierce

درنده

the tiger is the largest member of the cat family and a fierce predator

ببر بزرگترین عضو خانواده گربه‌سانان و یک شکارچی درنده است.

filthy

کثیف

a filthy hospital with no sanitation

یک بیمارستان کثیف بدون رعایت اصول بهداشتی

fine

خوب،عالی

this was a fine piece of filmmaking

این یک فیلم‌سازی خوبی بود

foolish

نادان، ابله

it was foolish of you to enter into correspondence

کارت که وارد ارتباط شدی احمقانه بود.

fragile

شکننده، ضعیف

fragile items such as glass and china

چیزهای شکننده مثل شیشه و چینی

frail

ضعیف شکننده، سست

she looked frail and vulnerable

اون ضعیف و آسیب‌پذیر به نظر می‌رسید.

frantic

وضعیتی که از فرط عصبانیت یا سایر احساسات عقل کسی از سرش بپرد.

she was frantic with worry

از شدت نگرانی عقل از سرش پریده بود.

friendly

دوستانه و صمیمی

they were friendly to me

آن‌ها با من دوستانه و صمیمی بودند.

frightened

ترسیده

a frightened child

یک بچه ترسیده

funny

خنده‌دار، مضحک

a funny story

یک داستان خنده‌دار

gentle

مهربان، نجیب

he was a gentle, sensitive man

او مردی نجیب و حساس بود.

gifted

خوش‌ذوق، خوش‌قریحه

a gifted amateur musician

یک موسیقی‌دان تازه‌کار خوش‌ذوق

glamorous

فریبنده، مسحورکننده، طلسم‌آمیز

being a singer must be such a glamorous lifestyle

خواننده بودن باید یک سبک زندگی فریبنده‌ای باشد.

gleaming

درخشان (مخصوصا وقتی چیزی خیلی تمیز باشد)

gleaming black limousines

لیموزین‌های درخشان مشکی

glorious

باشکوه، مجلل

the most glorious victory of all time

باشکوه‌ترین پیروزی تمام دوران

good

خوب

a good quality of life

کیفیت خوب زندگی

gorgeous

زیبا و خیلی جذاب

gorgeous colors and exquisite decoration

رنگ‌های زیبا و دکوراسیونی عالی

graceful

برازنده، ملیح

she was a tall girl, slender and graceful

او یک دختر قدبلند لاغر و ملیح بود.

grieved

غصه‌‌دار

she grieved for her father

او غصه‌دار پدرش بود.

grumpy

بدخلق، ترش‌رو

his performance as the grumpy gateman

عملکرد او به عنوان دروازه‌بان بداخلاق

handsome

خوش‌قیافه (برای مردها)

My husband is such a handsome man

شوهر من یک مردخوش‌قیافه است.

happy

شاد

Melissa came in looking happy and excited

ملیسا در حالی که شاد و هیجان‌زده به نظر می‌رسد، وارد شد.

healthy

سالم

I feel fit and healthy

احساس تناسب‌اندام و سلامتی دارم.

helpful

کمک‌کننده

people are friendly and helpful

مردم دوستانه و کمک‌کننده بودند.

helpless

بیچاره و درمانده

the cubs are born blind and helpless

توله‌ها کور و درمانده به دنیا می‌آیند.

hilarious

خنده‌دار

a hilarious dialogue from characters we never meet again

یک دیالوگ خنده‌دار از شخصیت‌هایی که دیگر هرگز آنها را ملاقات نمی‌کنیم.

homeless

بی‌خانمان

the plight of young homeless people

وضعیت اسفبار جوانان بی‌خانمان

homely

مثل خانه آرام و راحت

The hotel has a lovely homely feel to it

هتل فضایی آرام و راحت دارد.

horrible

افتضاح، وحشتناک

the tea tasted horrible چایی مزه افتضاحی داد.

hungry

گرسنه

I was feeling ravenously hungry

به شدت احساس گرسنگی می‌کردم.

hurt

مصدوم، آسیب‌دیده

he complained of a hurt leg and asked his trainer to stop the fight

او از آسیب‌دیدگی پا شکایت کرد و از مربی خود خواست که مبارزه را متوقف کند.

ill

بیمار

her daughter is seriously ill

دختر او واقعا مریض است.

important

مهم

important habitats for wildlife

زیستگاه‌های مهم برای حیات‌وحش

impossible

غیرممکن

it was almost impossible to keep up with him

همگام شدن با او تقریبا غیرممکن بود.

inexpensive

ارزان

a simple and inexpensive solution

یک راه‌حل ساده و ارزان است.

innocent

بی‌گناه

the arbitrary execution of an innocent man

اعدام خودسرانه یک مرد بی گناه

inquisitive

کنجکاو

he was very chatty and inquisitive about everything

او خیلی پرحرف و راجع به همه چیز کنجکاو بود.

itchy

خارش‌دار

dry, itchy skin

پوست خشک و خارش‌دار

jealous

حسود

he grew jealous of her success

او به موفقیت او حسادت می‌کرد.

jittery

پریشان، عصبی

caffeine makes me jittery

کافئین مرا پریشان می‌کند.

jolly

بانشاط

he was a jolly man

او یک مرد بانشاط بود.

joyous

شادی‌آور

scenes of joyous celebration

صحنه‌های شاد جشن

kind

مهربان

she was a good, kind woman

او یک زن خوب و مهربان بود.

lazy

تنبل

he was too lazy to cook

تنبل‌تر از اونی بود که آشپزی کنه.

light

روشن، سبک

the bedrooms are light and airy

اتاق‌خواب‌ها روشن و مطبوع هستند.

lively

سرزنده، پرجنب و جوش

she joined a lively team of reporters

او به یک تیم پر جنب و جوش از خبرنگاران پیوست.

lonely

بی‌کس و تنها

lonely old people whose families do not care for them

مردم پیر تنها که خانواده‌هاشون بهشون اهمیت نمی‌دن.

long

دراز، طولانی

a long corridor

یک راهروی طولانی

lovely

دوست‌داشتنی

lovely views

چشم‌اندازهای دوست‌داشتنی

lucky

خوش‌شانس

you had a very lucky escape

تو یک فرار خیلی موفق داشتی.

magnificent

عالی، مجلل

the interior layout is magnificent

فضای داخلی عالی است.

misty

مه‌دار

the evening was cold and misty

بعد از ظهر سرد و مه بود.

modern

مدرن، جدید

the pace of modern life

سرعت زندگی مدرن

motionless

بی‌حرکت

an eagle almost motionless

یک عقاب تقریبا کم‌حرکت

muddy

گل‌آلود

they changed their muddy boots

آن‌ها بوت‌های گل‌آلودشون رو عوض کردن.

mushy

نرم و آب‌دار

mushy vegetables

سبزیجات آب‌دار

mysterious

مرموز

his colleague had vanished in mysterious circumstances

همکارش در شرایطی مرموز ناپدید شده بود.

nasty

تند و زننده

plastic bags burn with a nasty, acrid smell

کیسه‌های پلاستیکی با بوی بد و تند می‌سوزند.

naughty

تخس و شیطون

you’ve been a really naughty boy

تو واقعا پسر تخس و شیطونی بودی!

nervous

عصبی

a sensitive, nervous person

یک آدم حساس و عصبی

nice

خوب، دلپذیر

we had a nice time

ما اوقات خوشی داشتیم.

nutty

فندقی

wild rice has a very nutty flavor

برنج وحشی خیلی مزه فندقی داشت.

obedient

مطیع، فرمانبردار

a docile and obedient dog

سگی فرمانبردار و مطیع

obnoxious

نفرت‌انگیز

obnoxious odors

بوی نفرت‌انگیز

odd

عجیب و غریب

the neighbors thought him very odd

همسایه‌ها فکر می‌کردن اون خیلی عجیب و غریبه.

old-fashioned

از مد افتاده

This shirt is so old-fashioned

این لباس خیلی از مد افتادس

open

باز

این گذرگاه در تمام طول سال توسط ماشین‌های برف روب باز نگه داشته می‌شود.

outrageous

به صورت زننده ظالمانه

That’s an outrageous thing to say

خیلی زننده و ظالمانس که این حرف رو بزنی.

outstanding

برجسته، عالی، ممتاز

the team’s outstanding performance

عملکرد عالی تیم

panicky

دستپاچه، هراسناک

I started to feel panicky and breathless

احساس دستپاچگی و خفه شدن داشتم.

perfect

کامل، بی‌عیب و نقص

life certainly isn’t perfect at the moment

قطعا در حال حاضر زندگی بی‌عیب و نقص نیست.

plain

ساده، عادی

good plain food

غذای خوب ساده

pleasant

دلپذیر، خوب، خوش

a very pleasant evening

یک عصر دلپذیر

poised

باوقار، بامتانت، با اعتماد به نفس

not every day you saw that poised, competent kid distressed

poor

فقیر، ضعیف

people who were too poor to afford a telephone

مردمی که برای خرید تلفن همراه خیلی فقیر بودند.

powerful

قوی، قدرتمند، نیرومند

the world’s most powerful nation

قدرتمندترین ملیت جهان

precious

ارزشمند

precious works of art

کار هنری ارزشمند

prickly

خاردار، تیغ‌دار

masses of prickly brambles

انبوه بوته خاردار

proud

مغرور (از جهت خوب، کسی که به چیز خوبی افتخار می‌کند، مفتخر)

a proud grandma of three boys

مادربزرگ مفتخر به سه پسرش

putrid

گندیده، فاسد

the putrid smells from the slaughterhouses

بوی گندیده از کشتارگاه

puzzled

گیج، حیران

the questioners were met with puzzled looks

پرسشگر با چهره‌های گیج روبه‌رو شد.

quaint

عجیب و در عین حال جالب

quaint country cottages

کلبه های روستایی عجیب و غریب و جالب

real

واقعی

Julius Caesar was a real person

ژولیس سزار یک مرد واقعی بود.

relieved

تسلی‌یافته

relieved parents who had waited anxiously for news

خانواده‌های تسلی‌یافته که با نگرانی منتظر اخبار بودند.

repulsive

زننده

a repulsive smell

یک بوی زننده

rich

غنی، ثروتمند

every day the gap between the rich and the poor widens

هر روز اختلاف بین فقرا و ثروتمندان بیشتر می‌شود.

scary

ترسناک

a scary movie

یک فیلم ترسناک

selfish

خودخواه

I joined them for selfish reasons

من دلایل خودخواهانه به آن‌ها پیوستم.

shiny

براق، زرق و برق‌دار

shiny hair

موی براق

shy

خجالتی

I was pretty shy at school

من در مدرسه خیلی خجالتی بودم.

silly

احمقانه

another of his silly jokes

یک جوک احمقانه دیگر از او

sleepy

خوابالو

the wine had made her sleepy

شراب خوابالودش کرد.

smiling

خندان

it’s nice to see everyone’s smiling faces

خیلی خوبه که چهره همه رو خندون ببینی.

smoggy

پوشیده از مه غلیظ

 

sore

دردناک

my feet were sore and my head ached

پاهام و سرم درد می‌کردند.

sparkling

درخشان

her sparkling blue eyes

چشمان درخشان آبی او.

splendid

پر زرق و برق، عالی، باشکوه

a splendid view of Windsor Castle

منظره‌ای باشکوه از قلعه ویندزور

spotless

بی‌عیب و نقص

a spotless white apron

یک پیش‌بند سفید بی‌لکه

stormy

طوفانی

a dark and stormy night

یک شب تاریک و طوفانی

strange

عجیب

children have some strange ideas

بچه‌ها ایده‌های عجیبی دارند.

stupid

احمق

I was stupid enough to think she was perfect

این‌قدر احمق بودم که فکر می‌کردم اون عالیه.

successful

موفق

the focus should be on a successful outcome

تمرکز باید بازدهی موفق باشه.

super

خیلی

the cars are super-fast

یک ماشین خیلی سریع

talented

مستعد

a talented young musician

یک موسیقی‌دان بااستعداد جوان

tame

اهلی

the fish are so tame you have to push them away from your face mask

tasty

خوشمزه، لذیذ

a tasty snack

یک اسنک خوشمزه

tender

لطیف و مهربان

he was being so kind and tender

او واقعا مهربان و لطیف بود.

tense

سفت، گرفته

she tried to relax her tense muscles

او سعی کرد عضلات گرفته‌اش را آرام کند.

terrible

وحشتناک، هولناک

a terrible crime

یک جرم وحشتناک

thankful

شاکر، سپاسگزار

they were thankful that the war was finally over

اون‌ها شاکر بودند که جنگ بالاخره تموم شده بود.

thoughtful

باملاحظه

brows drawn together in thoughtful consideration

ابروها با ملاحظه‌ای متفکرانه به هم کشیده شده‌اند.

thoughtless

بی‌فکر، بی‌ملاحظه

it was thoughtless of her to have rushed out and not said where she would be going

از بی‌فکریش بود که باعجله بیرون رفت و نگفت که کجا می‌ره.

tired

خسته

Fisher rubbed his tired eyes

ماهی‌گیر چشمان خسته‌اش را مالید.

tough

دشوار، سخت، بادوام

tough backpacks for climbers

کوله‌پشتی‌های بادوام برای کوهنوردان

troubled

نگران، دلواپس، پرتشویش

his troubled private life

زندگی خصوص پرتشویش او

ugly

زشت

people in school always told me I was ugly

بچه‌های مدرسه همیشه می‌گفتن من زشتم.

uninterested

بی‌علاقه

I was totally uninterested in boys

من کاملا نسبت به پسرها بی‌علاقه بودم.

unsightly

ناخوشایند

unsightly warts

زگیل‌های ناخوشایند

unusual

غیرعادی

the company took the unusual step of complaining publicly about the decision

این شرکت اقدامی غیرمعمولی انجام داد و به طور عمومی از این تصمیم شکایت کرد.

upset

ناراحت، آشفته

the accusation upset her

این اتهام او را ناراحت کرد.

vast

وسیع، آشفته

a vast plain of grass

دشت وسیعی از علف

victorious

پیروز

a victorious army

یک ارتش پیروز

vivacious

بانشاط

her vivacious and elegant mother

مادر شاداب و شیک او.

wandering

سرگردان

a wandering preacher

یک واعظ سرگردان

weary

خسته

he gave a long, weary sigh

او یک آه طولانی و از روی خستگی کشید.

wicked

شرور، بدکار

a wicked and unscrupulous politician

یک سیاست‌مدار شرور و بی‌وجدان

wide-eyed

حیرت‌زده

 

wild

وحشی

a herd of wild goats

گله بزهای وحشی

witty

شوخ

a witty remark

یک اظهار نظر شوخ‌طبعانه

worried

نگران

there was a worried frown on his face

با نگرانی اخم کرده بود.

wrong

اشتباه

that is the wrong answer

اون یک پاسخ اشتباهه.

zany

لوده، مسخره

zany humor

شوخی سخره

zealous

متعصب

he was a zealous supporter of constitutional and parliamentary reform

او از حامیان غیور اصلاحات قانون اساسی و پارلمانی بود

سخن پایانی

در این مطلب با مهم‌ترین و پرکاربردترین صفات زبان انگلیسی آشنا شدیم. همان‌طورکه در مثال‌ها دیدید، صفات قبل از اسم‌ها می‌آیند و آن‌ها را توصیف می‌کنند.

اگر شما هم صفت جالبی سراغ دارید که در این لیست از قلم افتاده است، در کامنت‌ها با ما در میان بگذارید.

سفارش آنلاین تولید محتوا در موسسه ترجمیک به زبان یا زمینه تخصصی خاصی محدود نمی‌شود. کافیست وارد صفحه ثبت سفارش شوید و پروژه تولید محتوای موردنظرتان را ثبت کنید. علاوه بر این، خدمات تولید محتوای متنی ترجمیک مشمول پشتیبانی شبانه‌روزی است. لذا هر زمان که سوالی داشتید، کافیست با شماره ۰۲۱۶۷۲۳۵۰۰۰ تماس بگیرید یا تیکت ارسال کنید.

3 دیدگاه در «+۲۲۸ صفت رایج و پرکاربرد در زبان انگلیسی»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.