معرفی آثار و ترجمه‌های کتاب ۶ مترجم کتاب مشهور ایرانی در زمینه ادبیات کودک و نوجوان

معرفی ۶+ مترجم کتاب ادبیات کودک و نوجوان

احتمالا بخش بزرگی از خاطرات دوران کودکی و نوجوانی شما را هم کتاب‌ها و داستان‌ها به خود اختصاص داده‌اند. زمانی که می‌خواستیم، هم‌چون چارلی گشت و گذاری جذاب را در کارخانه شکلات‌سازی تجربه کنیم. هم‌چون جیم هاوکینز پا به سفری هیجان‌انگیز برای پیدا کردن گنج پنهان در جزیره بگذاریم. یا حتی مثل هری پاتر، درس خواندن در یک مدرسه جادویی را تجربه کنیم و … .

بسیاری از این تجربه‌ها و خاطرات مدیون هنر و قلم مترجمانی است که عمری در حوزه ترجمه کتاب فعالیت داشته و این آثار را به فارسی ترجمه کرده‌اند. آثاری که تاریخ انقضا ندارند و برای هر نسلی از کودکان و نوجوانان، جالب و خواندنی است. به همین خاطر، در این مقاله سایت ترجمه تخصصی ترجمیک به سراغ تعدادی از این مترجمان رفتیم. زندگی‌نامه کوتاهی از آنان را بیان کردیم و گزیده‌ای از ترجمه‌هایشان را با هم مطالعه کردیم.

البته واضح است که تعداد مترجمان کتاب خوش‌ذوق و کاردان، بسیار بسیار، بیشتر از این‌ها است. با این‌حال، به علت کمبود زمان، ما به معرفی ۶ مترجم اکتفا کرده‌ایم. برای آشنایی با ۶ مترجم کتاب شهیر در زمینه ادبیات کودک و نوجوان در ادامه این مقاله وبلاگ ترجمیک همراه ما باشید!

مطالب مرتبط:

چگونه کتاب چاپ کنیم؟ راهنمای گام به گام چاپ کتاب

در این مطلب خواهید خواند:

محبوبه نجف‌خانی

ماتیلدا، چارلی و کارخانه شکلات‌سازی، در جست و جوی دلتورا، غول بزرگ مهربان و …، این‌ها کتاب‌هایی نام‌آشنا برای بیشتر ما به شمار می‌آیند. مترجم تمامی این آثار، محبوبه نجف‌خانی، مترجم باذوق و متبحر ادبیات کودکان و نوجوان است.

محبوبه نجف‌خانی، در سال ۱۳۳۵، متولد شد و در رشته ادبیات انگلیسی تحصیل کرد. او در این سال‌ها کتاب‌های بسیاری در زمینه ادبیات کودک و نوجوان را ترجمه کرده است.

در ادامه تعدادی از آثار ترجمه‌شده توسط محبوبه نجف‌خانی را بر شمارده‌ایم:

  • مجموعه ۱۵ جلدی در جست و جوی دلتورا اثر امیلی رودا
  • کتاب ماتیلدا، کتاب چارلی و کارخانه شکلات سازی و سایر آثار رولد دال
  • مجموعه ۳جلدی سال‌های قحطی ایرلند اثر ماریتا کانلِن‌مَک‌کِنا
  • مجموعه کتاب‌های ماجراهای خیابان عجیب اثر مارگارت رایان
  • و …

بخشی از ترجمه کتاب ماتیلدا توسط محبوبه نجف‌خانی

«از خانه تا کتاب‌خانه فقط ده دقیقه طول می‌کشید و به این ترتیب او می‌توانست دو ساعت تمام، تنهایی در گوشه‌ای دنج و راحت بنشیند و کتاب‌ها ر ا یکی بعد از دیگری و با اشتیاق بخواند. شروع کرد به جست و جوی کتاب‌های دیگر. خانم فلپش، که در این چند هفته ماتیلدا را با تحسین نگاه می‌کرد، از پشت میزش بلند شد و به طرف او آمد و پرسید: «ماتیلدا، کمک می‌خواهی؟»

ماتیلدا گفت: «نمی‌دانم چه کتابی بخوانم، تمام کتاب‌های کودکان را خوانده‌ام.»

«یعنی تمام عکس‌های کتاب‌ها را نگاه کرده‌ای؟»

«بله، درست است. اما نوشته‌هایشان را هم خوانده‌ام.» خانم فلپس با آن قد بلندش به ماتیلدا نگاه کرد و ماتیلدا هم به او نگاه کرد.

ماتیلدا گفت: «به نظر من، بعضی از کتاب‌ها جالب نبودند اما بقیه عالی بودند. بیشتر از همه، از کتاب باغ مخفی خوشم آمد. داستانش پر از رمز و راز بود. راز اتاق پشت در بسته و راز باغ پشت دیوار بزرگ.»

خانم فلپس با حیرت پرسید: «ماتیلدا، تو دقیقا چند سالت است؟»

ماتیلدا گفت: «چهار سال و سه ماه»

در سطور بالا، بخشی از ترجمه کتاب ماتیلدا که توسط محبوبه نجف‌خانی انجام شده، آورده شده است.
در سطور بالا، بخشی از ترجمه کتاب ماتیلدا که توسط محبوبه نجف‌خانی انجام شده، آورده شده است.

متن انگلیسی کتاب ماتیلدا نوشته رولد دال

The walk took only ten minutes and this allowed her two glorious hours sitting quietly by herself in a cosy corner devouring one book after another. When she had read every single children’s book in the place, she started wandering round in search of something else.

Mrs Phelps, who had been watching her with fascination for the past few weeks, now got up from her desk and went over to her. “Can I help you, Matilda?” she asked.

“I’m wondering what to read next,” Matilda said. “I’ve finished all the children’s books.”

“You mean you’ve looked at the pictures?”

“Yes, but I’ve read the books as well.”

Mrs Phelps looked down at Matilda from her great height and Matilda looked right back up at her.

“I thought some were very poor,” Matilda said, “but others were lovely. I liked The Secret Garden best of all. It was full of mystery. The mystery of the room behind the closed door and the mystery of the garden behind the big wall.”

Mrs Phelps was stunned. “Exactly how old are you, Matilda?” she asked.

“Four years and three months,” Matilda said.

مطالب مرتبط:

معرفی کتاب‌های برنده جایزه نیوبری (۲۰ سال اخیر)

بخشی از ترجمه کتاب چارلی و آسانسور شیشه‌ای توسط محبوبه نجف‌خانی

«آسانسور بزرگ شیشه‌ای حدود سیصد و پنجاه متر بالا رفته بود و آرام و بی‌دردسر پیش می‌رفت. آسمان صاف و آبی بود. همه کسانی که سوار آسانسور بودند، از فکر این‌که قرار است توی کارخانه شکلات‌سازی مشهور زندگی کنند، حسابی ذوق‌زده بودند. بابابزرگ جو آواز می‌خواند، چارلی از خوش‌حالی بالا و پایین می‌پرید.

خانم و آقای باکت برای اولین بار در تمام این سال‌ها لبخند می‌زدند و سه پیری روی تخت، با آن لثه‌های صورتی بی‌دندان‌شان به هم می‌خندیدند.»

متن انگلیسی کتاب چارلی و آسانسور شیشه‌ای نوشته رولد دال

The Great Glass Lift was a thousand feet up and cruising nicely. The sky was brilliant blue. Everybody on board was wildly excited at the thought of going to live in the famous Chocolate Factory.

Grandpa Joe was singing. Charlie was jumping up and down. Mr and Mrs Bucket were smiling for the first time in years, and the three old ones in the bed were grinning at one another with pink toothless gums.

حسین ابراهیمی الوند

حسین ابراهیمی الوند، دانش‌آموخته زبان و ادبیات انگلیسی و ادبیات فارسی دانشگاه تهران، یکی از پرکارترین و تاثیرگذارترین مترجمان در زمینه ادبیات کودک و نوجوان محسوب می‌شود. بر طبق بعضی منابع، او به ترجمه بیش از ۱۰۰ کتاب در زمینه ادبیات کودک و نوجوان پرداخته است. الوند، مترجم کتاب پرکار ایرانی در زمینه ترجمه ادبیات کودک و نوجوان، به اقدامات صنفی مهم و تاثیرگذاری در این زمینه هم پرداخت.

یکی از اقدامات مهم حسین ابراهیمی (الوند) بنیانگذاری خانه ترجمه در حوزه ادبیات کودک و نوجوان کودک و نوجوان بود. با تاسیس این مجموعه و در اختیار قرار دادن بسیاری از آثار برگزیده ادبیات کودک و نوجوان در اختیار مترجمان، روحی تازه بر کالبد بی‌جان ترجمه ادبیات کودک و نوجوان دمیده شد. هم‌چنین او یکی از پایه‌گذاران انجمن نویسندگان کودک هم بود.

از جمله آثار ترجمه‌شده توسط حسین ابراهیمی الوند می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • مجموعه آتش دزد اثر تری دیری
  • کتاب دعاهای زمینی پدربزرگ اثر داگلاس وود
  • کتاب روحی در جزیره گنج اثر سید فلاشمن
  • مجموعه رمان‌های جان کریستوفر مانند شهریار آینده، آن سوی سرزمین‌های شعله‌ور، غارهای فراموشی و …
  • کتاب گمشده شهرزاد اثر سوزان فلچر
  • ایلیاد و اودیسه هومر
  • و …

گزیده‌ای از ترجمه کتاب شهریار آینده توسط حسین ابراهیمی الوند

«از این تملق‌ها– گرچه روزگاری تصور دیگری داشتم- خشنود نبودم. بر عکس دل‌تنگی‌ها و افسردگی‌هایی که در آن تابستان باشکوه تجربه کردم، مستقیما از همین‌جا ناشی می‌شد؛ چراکه این تملق‌ها برایم بی‌معنی و بدتر از بی‌معنی، ویرانگر بود. پیروزی من پیروزی‌ای واقعی و نتیجه سخت‌کوشی و تلاش بود؛ تحسین پدرم و افتخاری که ارواح به من داند، هر دو ارزشمند بود.

شنیدن آن‌ها از دهان چاپلوسان فقط ارزش آن‌ها را کم می‌کرد و من ناچار بودم پیش از بی‌اعتباری کامل این ارزش‌ها، از این افراد دوری کنم. دو یا سه بار بی‌آنکه حتی دلم بخواهد با مارتین صحبت کنم، به اتاقم در کاخ برگشتم و با افکاری غرق در نومیدی روی تخت دراز کشیدم. وقتی تمام دستاوردهای آدمی به طعمه‌ای برای نشخوار مغزهای علیل بدل می‌شد، رقابت و تلاش برای دستیابی به چیزهای دیگر چه مفهومی داشت؟ با این حال، این حالت در من کوتاه بود و به سرعت سپری می‌شد.»

مطالب مرتبط:

ارائه چند ترجمه از یک اثر در بازار کتاب، درست یا غلط؟

متن انگلیسی کتاب شهریار آینده اثر جان کریستوفر

This flattery did not please me as at one time I should have thought it would. On the contrary the few fits of depression I endured during that splendid summer were directly caused by it; because it all seemed meaningless when it was lavished on me and worse than meaningless: destructive. The victory had been a true one, and hard-earned; my father’s acclamation and the honour paid me by the Spirits were both great things. To hear them mouthed by sycophants was to have them cheapened, and I was forced to turn away before they were made entirely worthless. Two or three times I went back to my room in the palace, not wanting even to see Martin, and lay on my bed, my thoughts black with despair.

What sense was there in striving for anything, when all achievement ended as the prey of mean minds? But the moods were few, and they passed quickly.

گزیده‌ای از ترجمه کتاب گمشده شهرزاد توسط حسین ابراهیمی الوند

«شهرزاد سرش را بالا گرفته بود و با گام‌های موقر و موزون گام بر می‌داشت. او نمونه متانت و آرامش بود. با این همه، بسیار شکننده به نظر می‌رسید. اکنون مدت‌ها بود که مسئولیت زندگی زنان جوان حرم- و در واقع تمام زنان جوان شهر -بر شانه‌های ظریف او سنگینی می‌کرد. زندگی و مرگ تمام آن‌ها به توانایی او در خشنود نگه داشتن مردی بستگی داشت که ای بسا به خاطر خمیازه‌ای دستور قتل او را هم صادر می‌کرد.

امشب زندگی همه آن‌ها به رشته باریک قصه‌ای که از گدایی در بازار شنیده بودم، بند بود. با تمام این‌ها، اکنون که از پس نقاب متانت و آرامش شهرزاد، هراس را در چشمانش دیده بودم، قدر و ارزش او برایم دوچندان شده بود. شهرزاد، شجاع‌ترین کسی بود که در سراسر عمرم دیده بودم.»

بخشی از متن انگلیسی کتاب گمشده شهرزاد (Shadow Spinner) اثر سوزان فلچر

she was the picture of serenity. And yet she looked so frail. The lives of all the young women in the harem — all the young women in the city! rested upon those slender shoulders. Depended upon her ability to please a man who would slay her for a yawn. Hung by the thin thread of a tale I had heard from a beggar in the bazaar. And, now that I had seen the terror behind the mask of Shahrazad s serenity, I only revered her the more.

She was the bravest person I had ever seen in all my entire life.

کیوان عبیدی آشتیانی

کیوان عبیدی آشتیانی متولد سال ۱۳۳۵ است که ترجمه بیش از ۳۰ کتاب را در کارنامه ادبی خویش دارد. هم‌چنین او سال‌ها با شورای ادبیات کودک در زمینه داستانی-ترجمه همکاری کرده است. از جمله آثاری که توسط کیوان عبیدی آشتیانی ترجمه شده‌اند، می‌توان به بخشنده، با کفش‌های دیگران راه برو، در جست و جوی آبی‌ها، کتاب گورستان، زنان کوچک، ماه بر فراز مانیفست، عروس دریایی و … اشاره کرد.

گزیده‌ای از ترجمه کتاب بخشنده توسط کیوان عبیدی آشتیانی

«حالا، همان‌طور که در امتداد رودخانه دوچرخه‌اش را می‌راند و به سمت خانه می‌رفت، به ترس فکر می‌کرد. لحظه‌ای را به یاد آورد که آن هواپیما را دیده بود و از ترس دچار دل‌پیچه شده بود، اما این چیزی نبود که با نزدیک شدن ماه دسامبر احساس می‌کرد. بنابراین به دنبال کلمه‌ای صحیح برای بیان این احساس بود.

یوناس درمورد استفاده از کلمات بسیار دقیق بود. در این مورد شباهتی به اَشر نداشت که معمولا بسیار تند صحبت می‌کرد و همه چیز را قاطی می‌کرد به طوری که عبارات و کلمات به زحمت تشخیص داده می‌شد و مسخره به نظر می‌رسید.»

کتاب بخشنده، یکی از کتاب‌هایی است که توسط کیوان عبیدی آشتیانی ترجمه شده است.
کتاب بخشنده، یکی از کتاب‌هایی است که توسط کیوان عبیدی آشتیانی ترجمه شده است.

بخشی از متن انگلیسی کتاب بخشنده (The Giver) نوشته لوئیس لوری

Now, thinking about the feeling of fear as he pedaled home along the river path, he remembered that moment of palpable, stomach-sinking terror when the aircraft had streaked above. It was not what he was feeling now with December approaching. He searched for the right word to describe his own feeling.

Jonas was careful about language. Not like his friend, Asher, who talked too fast and mixed things up, scrambling words and phrases until they were barely recognizable and often very funny.

مطالب مرتبط:

معرفی ۲۰+ سبک ادبی به همراه مثال

سپیده خلیلی

سپیده خلیلی را شاید بیشتر با مجله رشد به خاطر بیاورید. او که متولد سال ۱۳۳۸ است، فعالیت خود در عرصه نویسندگی و مترجمی را از سال ۱۳۶۸ آغاز کرد. ترجمه و تالیف بیش از ۱۵۰ عنوان کتاب در کارنامه هنری پربار او می‌درخشد. هم‌چنین این آثار برای او جوایزی چون جوایز جشنواره‌های کتاب کانون پرورش فکری کودکان، جشنواره مطبوعات کودک، دوچرخه طلایی و … را به ارمغان آورده است.

بخشی از ترجمه کتاب سفرهای گالیور توسط سپیده خلیلی

«خواننده عزیز، اسم من لموئل گالیور است. اکنون که این مطالب را می‌نویسم، سال ۱۷۲۵ است و من دیگر جوان نیستم. در گذشته، یک دکتر کشتی بودم و حالا یک پدربزرگ هستم. بله، زمان زود می‌گذرد و خصوصیات انسان هم با گذشت زمان تغییر می‌کند! در گذشته، من عاشق ماجراجویی بودم و امروز آرامش را دوست دارم. بله، آدم‌ها با گذشت زمان، تغییر می‌کنند! پیش از این، وطنم انگلیس، به نظرم خیلی کوچک می‌آمد و حالا باغ میوه‌ای که در آن مشغول نوشتن هستم، به نظرم زیادی بزرگ می‌آید. پس می‌بینم که گذشت زمان معیارهای انسان را عوض می‌کند.»

«مردم به خصوص از دیدن آن صدف حلزونی، که روزی پای من به آن گیر کرد و زمین خوردم و پایم شکست، خیلی تعجب کردند. حتی آن سوزن خیاطی سه متری، تعداد زیادی از تماشاچی‌ها را به هیجان آورد و آن سه نیش زنبورهای طلایی بیش از هر چیز، تماشاچی جمع کرد. چون من هر بار موقع نمایش آن‌ها، جنگ خودم را با آن زنبورهای طلایی، که به بزرگی فرش‌های ما بودند، شرح می‌دادم.»

رضی هیرمندی

رضی هیرمندی، نویسنده و مترجم معاصر، در سال ۱۳۲۶ در سیستان چشم به جهان گشود. او که معلمی را به عنوان پیشه اصلی خویش برگزیده بود، به ترجمه یا تالیف بیش از ۸۰ عنوان کتاب هم پرداخته است. آثاری که برای او جوایز گوناگونانی همانند تندیس ماه زرین، لوح تقدیر از شورای کتاب کودک، لوح تقدیر در بیست و سومین دوره کتاب سال جمهوری اسلامی ایران، نشان طلائی لاک‌پشت پرنده و … به همراه داشته است.

از جمله کتاب‌های ترجمه‌شده توسط رضی هیرمندی می‌توان به کتاب‌های زیر اشاره کرد:

  • کتاب درخت بخشنده اثر شل سیلوراستاین
  • کتاب سرگذشت لافکادیو اثر شل سیلوراستاین
  • کتاب آقای بی‌کلاه و آقای باکلاه اثر شل سیلوراستاین
  • کتاب در جستجوی قطعه گمشده اثر شل سیلوراستاین
  • کتاب لوراکس اثر زیوس
  • کتاب خاطرات صد در صد واقعی یک سرخپوست پاره وقت اثر شرمن الکسی
  • و …

بخشی از ترجمه کتاب آقای باکلاه و آقای بی‌کلاه توسط رضی هیرمندی

«پگی کوچولو گفت: «امروز نمی‌توانم به مدرسه بروم؛ سرخک و اوریون گرفته‌ام. سرتا پای تنم پر از جوش و زخم و تاول شده، دهانم خیس است؛ گلویم خشک؛ و چشم راستم باباغوری شده است. لوزه‌هایم اندازه‌ی دو تا سنگ یک کیلویی شده‌اند. تا حالا شانزده دانه آبله مرغان روی تنم شمرده‌ام. آهان یکی هم این‌جاست که می‌شود هفده‌تا.

صورتم انگار به رنگ سبز درآمده! پایم از بیخ قطع شده، چشم‌هایم آبی شده، گویا تب نوبه هم گرفته‌ام! سرفه می‌کنم، عطسه می‌کنم، نفس‌نفس‌می‌زنم و چه گلودردی دارم!

… چی؟ چی گفتی؟ گفتی امروز … تعطیل است؟ خداحافظ! من رفتم بازی!»

مطالب مرتبط:

تکنیک‌های ترجمه کتاب کودک و نوجوان

بخشی از متن انگلیسی آقای باکلاه و آقای بی‌کلاه نوشته شل سیلوراستاین

“I cannot go to school today!”

Said little Peggy Ann McKay

“I have the measles and the mumps

A gash, a rash, and purple bumps

My mouth is wet, my throat is dry

I’m going blind in my right eye

My tonsils are as big as rocks

I’ve counted sixteen chicken pox

And there’s one more, that’s seventeen

And don’t you think my face looks green?

My leg is cut, my eyes are blue

It might be instamatic flu

I cough and sneeze and gasp and choke

I’m sure that my left leg is broke

My hip hurts when I move my chin

What’s that? What’s that you say?

You say today is Saturday? Ha-ha

G’bye, I’m goin’ out to play”

سارا قدیانی

«آنه ! تکرار غریبانه ی روزهایت چگونه گذشت، وقتی روشنی چشم‌هایت در پشت پرده‌های مه‌آلود اندوه، پنهان بود…» همه ما این جمله معروف از کارتون آنی شرلی را به خاطر داریم اما می‌دانستید که پایه و اساس این پویانمایی، مجموعه کتاب‌هایی از نویسنده‌ای کانادایی است. مجموعه کتاب‌هایی خواندنی که به قلم سارا قدیانی از انگلیسی به فارسی هم ترجمه شده است.

سارا قدیانی، مترجمی است که بیشتر با کتاب‌هایش او را می‌شناسند و اطلاعات زیادی از او در فضای وب موجود نیست. با این‌حال، او در کارنامه هنری خود سابقه ترجمه کتاب‌هایی را دارد که برای بیشتر ما نام‌آشنا به شمار می‌آیند.

از جمله آثار ترجمه‌شده توسط سارا قدیانی می‌توان به این موارد اشاره کرد:

  • مجموعه کتاب‌های آنی شرلی اثر ال. ام. مونتگمری
  • مجموعه کتاب‌های دنیای شگفت‌انگیز اُز اثر ال. فرانک بااوم
  • مجموعه کتاب‌های امیلی اثر ال. ام. مونتگمری
  • مجموعه کتاب‌های قصه‌های جزیره اثر ال. ام. مونتگمری
  • کتاب هایدی اثر جوانا اسپایری
  • و …

گزیده‌ای از ترجمه کتاب هایدی توسط سارا قدیانی

«دخترک نان و پنیر را، که خیلی خوش‌مزه بود، خورد و همراه آن جرعه جرعه شیر نوشید. به نظر می‌آمد که او خیلی شاد و راضی است. بعد از غذا، پدربزرگ، به طویله‌ی بزها رفت و هایدی مشغول تماشای او شد. پیرمرد زمین را جارو کرد و مقداری کاه تمیز رویش ریخت تا حیوان‌ها بتوانند راحت بخوابند. بعد از این کار، او به انباری رفت که کنار ساختمان بنا شده بود و چند تخته چوب را اره کرد.

بعد چند شیار رویشان ایجاد کرد تا بتواند آن‌ها را به چوب صاف و محکمی وصل کند. و وقتی همه را به هم وصل کرد، صندلی پایه‌بلندی ساخته شد. هایدی ساکت و هیجان‌زده او را تماشا می‌کرد.

وقتی کار پیرمرد تمام شد، پرسید: «می‌دانی این چیست؟»

دخترک با شادی گفت: «این صندلی مخصوص من است. شما چقدر سریع آن را ساختید!»

پیرمرد با خود فکر کرد: «او خوب می‌داند که چطور از چشم‌هایش استفاده کند.» بعد خودش را به تعمیرات کلیه مشغول کرد؛ کارهایی مثل کوبیدن میخ به این‌جا و آن‌جا و سفت کردن چند پیچ روی در و جاهای دیگر. هایدی همه جا دنبال او می‌رفت و با دقت تماشایش می‌کرد، چون همه چیز برایش تازه و هیجان‌آور بود.»

هایدی یکی از کتاب‌هایی است که با ترجمه سارا قدیانی به چاپ رسیده است.
هایدی یکی از کتاب‌هایی است که با ترجمه سارا قدیانی به چاپ رسیده است.

بخشی از متن انگلیسی کتاب هایدی (Heidi) نوشته یوهانا اشپیری

The little girl ate and drank with the greatest enjoyment. After she was through, both went out into the goat-shed. Here the old man busied himself, and Heidi watched him attentively while he was sweeping and putting down fresh straw for the goats to sleep on. Then he went to the little shop alongside and fashioned a high chair for Heidi, to the little girl’s greatest amazement.

“What is this?” asked the grandfather.

“This is a chair for me. I am sure of it because it is so high. How quickly it was made!” said the child, full of admiration and wonder.

“She knows what is what and has her eyes on the right place,” the grandfather said to himself, while he walked around the hut, fastening a nail or a loose board here and there. He wandered about with his hammer and nails, repairing whatever was in need of fixing. Heidi followed him at every step and watched the performance with great enjoyment and attention.

سخن پایانی

در این مقاله به معرفی تعدادی از مترجمان کتاب کشور عزیزمان ایران در حوزه ادبیات کودک و نوجوان پرداختیم. همان‌گونه که قبلا هم بیان کردیم، تعداد مترجمان حرفه‌ای و متخصص در زمینه ادبیات کودکان و نوجوان در ایران کم نیست. بسیاری از آن‌ها به ترجمه آثاری پرداخته‌اند که تاثیر فراوانی بر ادبیات کودک و نوجوان گذاشته است. با این‌حال به علت کمبود وقت، از بردن نام تمامی آن‌ها معذوریم.

شما در دوران کودکی و نوجوانی ترجمه چه کتابی را مطالعه کرده بودید که با آن ارتباط زیادی برقرار کرده بودید؟ نام کتاب و مترجم آن را با ما در میان بگذارید.

ما در سایت ترجمه ترجمیک با همراهی بیش از ۲۵هزار مترجم، ویراستار و نویسنده خدمات زبانی مختلف را به شما ارائه می‌دهیم. از جمله این خدمات می‌توان به ترجمه مقالات تخصصی، ترجمه کتاب، ترجمه همزمان، ویرایش تخصصی و تولید محتوا اشاره کرد. اگر به این خدمات نیاز دارید، با مراجعه به صفحه سفارش ترجمه، تنها با چند کلیک سفارش خود را ثبت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.