«ستارگان، اخگرهای خود را پنهان دارید و بر هوس های تیره و ژرف من پرتو میفکنید! چشم در برابر دست بسته باد، و با این همه آنچه پس از وقوع، دیده یارای دیدنش ندارد، مجرا باد!»
نظرتان درباره متن بالا چیست؟ آیا هنر و قدرت قلم شکسپیر را در آن احساس کردید؟ با اینکه شکسپیر از بهترین نویسندههای تاریخ ادبیات است، اگر متن بالا، بخشی از نمایشنامه مکبث، ترجمه مناسبی نداشت، ما نیز به تواناییهای شکسپیر پی نمیبردیم. انتخاب کلماتی که در عین قابل فهم بودن، مناسب زمان نمایشنامه هستند، شاعرانه بودن که در متن اصلی هم متوجه آن خواهید شد، از عواملی هستند که ترجمه بالا را یک ترجمه خوب ساختهاند.
ترجمه نمایشنامه از نظر بسیاری از مترجمین، از سختترین انواع ترجمه است.برای ترجمه آثار ادبی، از جمله نمایشنامه، مترجم باید به اندازه کافی با سبک آن آشنا باشد. همچنین به خوبی بر زبان مبدا و مقصد مسلط باشد. البته که مترجم باید خود نیز قلمی قوی داشته باشد. با وجود همه این سختیها، نکاتی وجود دارد که در ترجمه نمایشنامه به ما کمک میکند.
در این مقاله سایت ترجمه تخصصی ترجمیک با ما همراه باشید تا به نکات مهم ترجمه نمایشنامه بپردازیم. در ادامه میخوانیم که نمایشنامه چیست و چگونه آن را ترجمه کنیم. سپس نمونههایی از ترجمههای مختلف را بررسی خواهیم کرد.
مطالب مرتبط:
مقایسه ترجمههای کتاب هری پاتر و سنگ جادو + نکات ترجمه
در این مطلب خواهید خواند:
نمایشنامه چیست؟
برای ترجمه نمایشنامه ابتدا باید دانست که نمایشنامه چیست. نمایشنامه یکی از انواع ادبی است که در آن نوشتار و کلام با تجسم فیزیکی در میآمیزد. در حقیقت نمایشنامه داستان و متنی است که اکثر مواقع برای اجرا و بر صحنه رفتن نوشته میشود. تمامی نمایشهایی که در سالن تئاتر میبینید، از روی نمایشنامهای اجرا شدهاند.
البته نمایشنامههایی هم هستند که هدف از نوشتن آنها اجرا نبوده و برای خواننده نوشته شدهاند. در هر حال، فارغ از نوع نمایشنامه باید در ترجمه آن به نکاتی توجه داشت. به ویژه که ترجمه آثار ادبی نیاز به درک و دقت خاصی دارند.

نکات ترجمه نمایشنامه
مانند ترجمه کتاب و رمان، برای ترجمه نمایشنامه باید به چند نکته توجه کرد تا ترجمه خوب و گیرا باشد. یک ترجمه خوب لحن و مفهوم مورد نظر نویسنده را حفظ میکند. البته برای اینکه متن رنگ و بوی ترجمه نداشته باشد ، باید به نکات دیگری هم توجه کرد. این نکات که در ادامه بیشتر به آنها خواهیم پرداخت، شامل تسلط به زبانهای مبدأ و مقصد، آشنایی با سبک نویسنده و تسلط کامل بر اثر میشوند.
تسلط به زبانهای مبدأ و مقصد
بدیهی است که هر مترجمی باید به زبان متن، و زبانی که به متن را به آن ترجمه میکند، تسلط کامل داشته باشد. این امر برای ترجمه نمایشنامه نیز درست است. تسلط کافی به هر دو زبان باعث میشود که مفهوم متن اصلی در ترجمه هم حفظ شود. برای اینکه مهارتهای زبانی تقویت شوند، باید به آن زبان خواند و نوشت. به مثال زیر از نمایشنامه مکبث، ترجمه داریوش آشوری، توجه کنید:
“As sparrows eagles, or the hare the lion.
If I say sooth, I must report they were
As cannons overcharg’d with double cracks;
So they
Doubly redoubled strokes upon the foe:
Except they meant to bathe in reeking wounds,
Or memorize another Golgotha,
I cannot tell–
But I am faint, my gashes cry for help.”
«چرا، چون هراسی که گنجشک در دلِ شاهین افکند و خرگوش در دلِ شیر. به راستی باید–ام گفت که ایشان آتشباری را میمانستند با دو چندان بار که هر بار که هر بار بر دشمن آتشی بارند چارچندان. نمیدانم چهگونه بگویم که چه میکردند. گوییا میخواستند در دریایِ زخمهایِ خون فشان غوطه زنند یا قتلگاهِ جُلجُتای دیگری به یادگار گذارند. اما مرا دیگر جان در بدن نیست. زخمهایام به فریادخواهی دهان گشودهاند.»
تمامی متن نشاندهنده تسلط کامل نویسنده به هر دو زبان است. متن بدون اینکه از لحاظ مفهومی آسیبی ببیند، به زبان فارسی ترجمه شدهاست.
مطالب مرتبط:
۴+ کتاب شکسپیر که باید آنها را بخوانید!
خواندن نمایشنامه و دیدن تئاتر
برای مسلط شدن به ساختار نمایشنامه و نگارش آن باید نمایشنامههای مختلف و متعددی را خواند. خواندن نمایشنامههای زیاد باعث میشود تا در کسب ادبیات لازم برای ترجمه ادبی پیشرفت کنید. همچنین خواندن ترجمههای نمایشنامهها و مقایسه آنها با متن اصلی به بهبود مهارتهای ترجمه شما کمک میکند.

در کنار خواندن نمایشنامه دیدن تئاترهای مختلف و توجه به دیالوگها میتواند در ترجمه آنها مفید باشد. دیدن نمایشها باعث میشود که نکات مهم در تئاتر و نمایشنامهها به چشم بیاید. همچنین دیدن نمایشهای متعدد از یک نمایشنامه به شما کمک میکند که برداشتهای دیگران از متن را هم متوجه شوید.
درک زمان و مکان نمایشنامه
هر نمایشنامهای در یک بازه تاریخی و نقطهای از دنیا نوشته شدهاست. برای فهم و ترجمه بهتر آن مطالعه در مورد تاریخ آن دوره و مکان امری ضروری است. با این کار شخصیتها و داستان برای مترجم ملموستر خواهد شد. مثلاً شما نمیتوانید نمایشنامهها شکسپیر را بدون دانستن شرایط انگلستان در آن دوره کاملاً درک کنید.
حفظ لحن و سبک نویسنده
هر نمایشنامهای سبک و لحن خاص خود را دارد. یک مترجم خوب باید بتواند که سبک و لحن متن اصلی را حفظ کند. البته که متن ترجمه شده باید همچنان لحن و سبک اصلی را به مخاطب منتقل کند. علاوه بر این، تسلط کامل بر نمایشنامهای که ترجمه میکنید هم مهم است. برای موفقیت در این امر باز هم به اهمیت خواندن و دیدن نمایشنامههای متعدد میرسیم؛ چرا که باید با سبک و بیان هر نمایشنامه نویس، برای ترجمه آثار او آشنا بود.

برای مثال، شما نمیتوانید بدون آشنایی با سبک اوژن اونسکو و فهمیدن نمایشنامه کرگدن، آن را ترجمه کنید؛ آن هم به طوری که معنا و مفهوم آن به طور کامل حفظ شود. به ترجمه زیر از کرگدن از جلال آل احمد توجه کنید:
«هه. (به شوهرش که توی دکان است) این دیگر خیلی افادهای است. دیگر نمیخواهد از ما چیزی بخرد (زن بقال میرود تو…).
در این ترجمه مترجم به خوبی از ادبیات و لحنی که متناسب با شخصیت «زن بقال» است، استفاده کرده است. اینگونه او سبک نویسنده و مفهوم اصلی را حفظ کردهاست.
اعمال نکردن نظرات شخصی
هنگامی که متنی را، به ویژه متونی که دارای شخصیت هستند، مانند رمانها و نمایشنامهها میخوانیم، نسبت به هر شخصیت حس و نظری خواهیم داشت. در امر ترجمه بسیار مهم است که این حس و نظر شخصی روی ترجمه اثر نگذارد. برای این موضوع باید در انتخاب کلمات و معادلهای کلمات زبان مبدأ حساسیت و دقت زیادی به خرج داد.
مطالب مرتبط:
چالشهای ترجمه ادبی برای مترجمان
مقایسه ترجمههای مختلف نمایشنامه شاه لیر
شاه لیر یا لیر شاه در برخی از ترجمهها (به انگلیسی King Lear) نمایشنامهای از ویلیام شکسپیر، شاعر و نمایشنامه نویس انگلیسی قرن ۱۶ و ۱۷ میلادی است. شکسپیر در دورانی که با نام عصر الیزابت (Elibehean Era) شناخته میشود زندگی میکرد. دانستن ویژگیهای این دوره تاریخی برای فهم و درک بهتر آثار شکسپیر واجب است. ابتدا باید دانست که این نمایشنامه در عصر الیزابت نوشته شده است.
عصر الیزابت
عصر الیزابت دورهای ۴۵ ساله بود که ملکه الیزابت یکم بر تخت سلطنت انگلستان نشست. ملکه الیزابت پس از مرگ مری خونریز (Bloody Mary) خواهر ناتنی خود که کشتارهای زیادی را در سرتاسر انگلستان انجام داد، به قدرت رسید. دورهی سلطنت الیزابت، رشد و پیشرفت چشمگیری را برای انگلستان با خود به همراه داشت. ادبیات عصر الیزابت که هسته رنسانس نیز هست، از ویژگیهای خاصی برخوردار است که در ادامه به آنها در نمایشنامههای ویلیام شکسپیر خواهیم پرداخت.
ویژگیهای نمایشنامههای شکسپیر
عصر الیزابت دوران شکوفایی تئاتر و نمایشنامه بود. نمایشنامهنویسان بهنام زیادی در این دوره زندگی میکردند که یکی از مهمترین آنها، اگر مهمترین نه، ویلیام شکسپیر است. اهمیت شکسپیر به حدی است که به این دوره عصر شکسپیر (Shakespearan Era) نیز میگویند.
نمایشنامههای عصر الیزابت یا عصر شکسپیر برای صحنه نوشته میشدند که مترجم باید این را در نظر بگیرد. همچنین این نمایشنامهها همچنان به روی صحنه میروند و بیزمانی خود را به رخ مخاطب میکشند. بنابراین مترجم باید بتواند این بیزمانی را در ترجمه خود حفظ کند. آثار شکسپیر مهمترین نمونههای چنین نمایشنامههایی هستند.
همچنین شکسپیر داستان نمایشنامههای خود را به طور عمده از اساطیر، تاریخ و … الهام گرفته است؛ اما خلاقیت و نوشتار او باعث شده تا اثر را کامل از آن خود کند. از دیگر ویژگیهای نمایشنامههای شکسپیر لحن و سبک شاعرانهای است در دو مونولوگ معروف هملت و مکبث بسیار به چشم میآيد.
در ادامه باید توجه داشت که شخصیتهای نمایشنامههای شکسپیر با دقت و ظرافت خاصی نوشته شدهاند. اگر مترجم در انتقال این ظرافتها شکست بخورد، داستان اثر هم به درستی و کامل به مخاطب منتقل نمیشود. اکنون با ما همراه باشید تا چند نمونه از ترجمه شاه لیر را مقایسه کنیم.
ترجمههای فارسی شاه لیر
در ادامه بخشی از متن اصلی را خواهید دید و سپس به ترجمههای متن خواهیم پرداخت.
SCENE III. A ROOM IN THE DUKE OF ALBANY’S PALACE.
[Enter GONERIL and OSWALD.]
GONERIL.
Did my father strike my gentleman for chiding of his fool?
OSWALD.
Ay, madam.
GONERIL.
By day and night, he wrongs me; every hour
He flashes into one gross crime or other,
That sets us all at odds; I’ll not endure it:
His knights grow riotous, and himself upbraids us
On every trifle. –When he returns from hunting,
I will not speak with him; say I am sick.–
If you come slack of former services,
You shall do well; the fault of it I’ll answer.%
OSWALD.
He’s coming, madam; I hear him.
[Horns within.]
GONERIL.
Put on what weary negligence you please,
You and your fellows; I’d have it come to question:
If he distaste it, let him to our sister,
Whose mind and mine, I know, in that are one,
Not to be overruled. Idle old man,
That still would manage those authorities
That he hath given away!–Now, by my life,
Old fools are babes again; and must be us’d
With checks as flatteries,–when they are seen abus’d.
Remember what I have said.
OSWALD.
Very well, madam.
GONERIL.
And let his knights have colder looks among you;
What grows of it, no matter; advise your fellows so;
I would breed from hence occasions, and I shall,
That I may speak.–I’ll write straight to my sister
To hold my very course.–Prepare for dinner.
[Exeunt.]
مطالب مرتبط:
معرفی ۲۰+ سبک ادبی به همراه مثال
ترجمه م. به آذین
ترجمه زیر از متن فوق از م. به آذین است.
صحنه سوم
اطاقی در کاخ دوک آلبانی. گونریل با پیشکارش اسوالد وارد می شود.
گونریل نجیب زاده وابسته مرا که خواسته بود نوک دلقک شاه را بچیند، پدرم کتک زد؟
اسوالد بله بانوی من.
گونریل پدر، روز و شب آزارم میدهد؛ هر ساعتی به ناگاه یک رفتار بسیار زشت از او سر میزند که مایه دردسر همه میشود. من این را تحمل نخواهم کرد. شوالیه های ملتزم رکابش خودسر شده اند و خودش سر هر چیز جزئی سرزنشمان میکند. وقتی که از شکار برگشت، با او حرف نخواهم زد؛ بگویید که ناخوشم. شما خوب میکنید اگر، برخلاف گذشته، در خدمتگزاری سستی نشان بدهید؛ جوابگوی آن خودم خواهم بود.
اسوالد اینک از راه میرسند، بانوی من؛ هیاهویی می شنوم.
( بانگ شیپورهای شکار)
گونریل شما و زیر دستانتان هر اندازه که خوش داشتید کم اعتنایی کنید؛ میل دارم اعتراضش را ببینم؛ اگر بر او ناگوار می آید، برود پیش خواهرم که می دانم نظرش در اینباره با من یکی است؛ زیر بار تحكم نباید رفت. پیر خرف گشته، می خواهد قدرتی را که از دست داده هنوز اعمال کند. هوم، به جان خودم قسم، این پیرمردهای سبک مغز از نو بچه شده اند. باید به وقتش، هم نوازششان کرد، هم سرزنش و تندی. آنچه گفتم به یادش بسپارید.
اسوالد به چشم بانوی من.
گونریل با شوالیه هایش هم رفتار سردی داشته باشید؛ هر چه پیش بیاید، اهمیتی ندارد؛ این را به زیر دستان گوشزد کنید. از این پس را دنبال فرصت خواهم گشت و پیدا خواهم کرد تا بتوانم حرفم بزنم؛ برای خواهرم بی درنگ می نویسم که درست راه و روش مرا در پیش بگیرد. میز را برای شام آماده کنید.
(بیرون میروند)
ترجمه میلاد میناکار
ترجمه زیر از همان متن و از میلاد میناکار است.
صحنه سوم
کاخ آلبانی
[گانریل به همراه اوزوالد، پیشکارش، وارد میشود.]
گانریل: آیا پدرم یکی از ملازمان ما را به خاطر آنکه دلقکش را مذمت کرده ، تنبیه کرده است؟
اوزوالد: بلی، خانم.
گانریل: هر روز و هر شب در حق من بدی میکند و هر ساعت بی مقدمه بنای توهین و تحقیر و مواردی از این دست میگذارد و باعث رنجش خاطر همه ما میشود. دیگر تاب و تحمل آن را ندارم. شوالیههایش روز به روز بیشتر مایه دردسر میشوند و خودش نیز بر سر مسایل پیش پا افتاده به ما تشر میزند. زمانی که از شکار بازگشن، نمیخواهم با وی همکلام شوم، بگویید ناخوشم. اگر رسم خدمت را با با اهمال و تکاهل به جا آورید، کار نیکی کردهاید، گناه آن به گردن من.
اوزوالد: صدایش را میشنوم، دارد میآید.
[صدای شیپورهای شکار از پشت صحنه میآید.]
گانریل: تو و همگانت، آنگونه که تمایل دارید، تغافل و نافرمانی ورزید. اعتراضش را که بشنوم، آنگاه با صراحت حرفهایم را میگویم. اگر او را خوش نمیآید، نزد خواهرم برود؛ میدانم او هم با من هم رأی است که زیر یوغ کسی نباید رفت. پیرمرد سفیه هنوز بر آن است که قدرت و اقتدار مفوضش را در دست داشته باشد! به زندگانیام سوگند، پیران خرف دوباره بهسان طفلان میشوند و در کنار تشویق و تمجید، اگر عمل ناشایستی انجام دهند، باید تنبیه و تقبیح گردند. آنچه را به تو گفتم به خاطر داشته باش.
اوزوالد: به روی دو دیدگانم، خانم.
گانریل: زین پس با شوالیههای او با بی اعتنایی رفتار کنید، باکی از عواقب آن نداشته باشید، به همگانت نیز همین را بگو. در دم، نامهای به خواهرم مینویسم که او نیز چنین کند. حال بروید طعام را حاضر کنید.
[خارج میشوند.]
ترجمه ابولحسن تهامی
در ادامه ترجمه دیگری از همان متن را توسط ابولحسن تهامی را قرار دادهایم.
پردهی یکم، صحنهی سوم
مکان، اتاقی در کاخ دوک آلبانی
(گانهریل و پیشکارش، آزوالد، میآیند.)
گانهریل:
پدرم ملازم مرا بهر نکوهیدن احمقاش گوشمال داد؟
آزوالد:
آری، بانویم.
گانهریل:
شب و روز میآزاردم. هر ساعت، آذرخش آسا، به خطایی گران دست میآزد و همه را به خشم میآرد. دیگرش بر نخواهم تافت. شهسواراناش فتنهانگیز گشتهاند و او خود بهر هر ناچیز کاری مینکوهدمان. چون از شکار بازگردد، با وی سخن نخواهم گفت. بگوییدش که بیمارم. اگر در خدمت چون پیش نکوشید کاری به جا کردهاید. پاسخ هر خطای شما با من.
آزوالد:
بانویم، اوست که میآید، از بانگش آشکار است.
(خروش شیپور از بیرون.)
گانهریل:
هر نافرمانی که خواهید به جا آرید، شما و دیگر خدمتکاران. مایلم درین باره بحثی درگیرد.
اگر مقبولش نیفتد، بگذار رود نزد خواهرم که دانم ذهنش در این باره با من یکیست. زور نپذیرد. پیرمرد بیکاره انگارد قدرتهای واگذاشتهاش را هنوز تواند به کار گیرد. جانم به گرو که پیران نادان دوباره کودک میشوند و گاه به کژتابی با توبیخ و ریشخند باید بر سر جایشان نشاند.
به یاد داشته باشید چه گفتم.
آزوالد: به چشم، بانویم.
گانهریل:
و بگذار شهسواراناش با نگاههای سرد شمایان روبهرو شوند، باکی نیست که چه پیش آید. زیردستانتان را نیز بیاگاهانید. بر آنم تا از این کار فرصتهایی پدید آید، و پدید خواهم آورد تا بتوانم سخن بگویم. هماکنون به خواهرم مینویسم، تا او نیز شیوهی مرا پیش گیرد. بروید برای شام آماده شوید.
[میروند.]
مطالب مرتبط:
مقایسه ترجمه کتاب ما تمامش میکنیم + متن انگلیسی
سخن پایانی
همانطور که دیدید ترجمه نمایشنامه کار آسانی نیست و نیاز به مهارت و ظرافت بالایی دارد. همچنین ترجمههایی از شاه لیر، نوشتهی شکسپیر را مقایسه کردیم. به نظر شما کدام ترجمه بیشتر به متن اصلی وفادار مانده و در عین حال لحن و حس آن را منتقل میکند؟
برای ترجمه ادبی و ترجمه نمایشنامه میتوانید از مترجمین ماهر ترجمیک بهرهمند شوید. ترجمیک در حال حاضر به ترجمه متون مختلف به +۳۰ زبان دنیا میپردازد. برای اطلاع از هزینه ترجمه کلیک کنید.