ما دور هم جمع میشویم که اشک بریزیم و به یاد بیاوریم. که بخندیم و فکر کنیم. که یاد بگیریم و اصلاح کنیم و رویا بسازیم.
<Brett Bailey نویسنده پیام روز جهانی تئاتر سال ۲۰۱۴>
روز جهانی تئاتر در سال ۱۹۶۱ توسط موسسه بین المللی تئاتر (ITI) پایه گذاری شد. این رویداد همه ساله در ۲۷ مارچ (هشتم فروردین) توسط مرکز ITI و جامعه بین المللی تئاتر برگزار می شود. این روز برای کسانی است که ارزش و اهمیت هنری “تئاتر” را درک میکنند، جشن می گیرند و به عنوان یک فراخوان برای بیداری دولت ها، سیاستمداران و موسساتی عمل می کند که هنوز ارزش تئاتر را برای مردم نشناخته اند و متوجه پتانسیل اقتصادی آن نشده اند. به نقل از سایت رسمی روز جهانی تئاتر اهداف این رویداد عبارتند از:
- ترویج تئاتر در تمام اشکال آن در سراسر جهان.
- آگاهی مردم از ارزش تئاتر در همه اشکال آن.
- کمک به مجامع تئاتری که بتوانند کارهای خود را در مقیاس گسترده ترویج دهند تا دولت ها و رهبران افکار از ارزش و اهمیت رقص در همه اشکال آن آگاه بشوند و از آن حمایت کنند.
- لذت بردن از تئاتر به هر شکلی که هست.
- به اشتراک گذاشتن حس و حال تئاتر با دیگران.
به این مناسبت چندین رویداد ملی و بین المللی برگزار می شود و یکی از مهمترین این رویدادها پخش پیام جهانی روز تئاتر است. به دعوت ITI ، یکی از چهرههای تأثیر گذار عالم تئاتر پیام خود را با موضوع تئاتر و فرهنگ صلح را با دنیا به اشتراک می گذارد. اولین پیام روز جهانی تئاتر توسط ژان کوکتو (Jean Cocteau) در سال ۱۹۶۲ نوشته شده است. در ادامه سایت ترجمه تخصصی ترجمیک برای تجربه حس شرکت در این رویداد شما را به خواندن ترجمه اسپانیایی به فارسی پیام روز جهانی تئاتر در سال ۲۰۱۹، نوشته کارلوس سلندران (Carlos Celdrán) که توسط مترجمین بومی این سایت تهیه شده است، دعوت می نماید.
کارلوس سلندران، کوبا
قبل از ورود من به تئاتر، معلمان من در آنجا بوده اند. آنها با بقایای زندگی خود خانه و رویکرد شاعرانه نمایش خود را بنا کرده بودند. اکنون بسیاری از آنها ناشناخته اند و یا به ندرت در خاطره ها مانده اند. آنها در سکوت و با فروتنی در اتاق های تمرین و سالن های پر از تماشاگر کار می کردند. به آرامی و بعد از سالها کار فوق العاده و جابجایی های تدریجی از صحنه ناپدید شدند. وقتی فهمیدم که سرنوشت من نیز پیروی از قدم های آنهاست، فهمیدم که آن سنت چنگ زدن به زندگی، در زمان حال و بدون هیچ انتظاری، به غیر از دستیابی به شفافیت در یک لحظه غیرقابل تکرار را به ارث برده ام. لحظه برخورد با دیگری در تاریکی یک تئاتر.
تئاتر در من از آن لحظه ایستادن رو به رویی تماشاگران متنوع از گوشه و کنار شهر که شبها به تماشاخانه می آمدند، تا با ما همراه شوند و چند ساعت و یا حتی چند دقیقه را با ما به اشتراک بگذارند، متولد شد. زندگی من با آن لحظات منحصر به فرد ساخته شده است که من خود بودن را متوقف می کنم. خودم را رنج می دهم. دوباره متولد می شوم و به درک معنای حرفه تئاتر می رسم: زندگی کردن در مصادیق حقیقت ناب خالصانه، جایی که می دانیم آنچه می گوییم و انجام می دهیم، زیر نور صحنه، واقعی است و منعکس کننده عمیق ترین و شخصی ترین بخش از خودمان است. کشور تئاتری ما، من و بازیگرانم، کشوری است که از چنین لحظاتی بافته شده است. جایی که ما ماسک ها، لفاظی ها و ترس از اینکه چه کسی هستیم را پشت سر می گذاریم و در تاریکی به هم دست میدهیم.
سنت تئاتر ممتد است. هیچ کس نمی تواند ثابت کند که تئاتر در یک مرکزی از جهان، در یک شهر یا یک ساختمان ویژه وجود دارد. تئاتر، آنگونه که من آن را فهمیده ام، از طریق یک جغرافیای نامرئی در زندگی کسانی که آن را انجام می دهند، پخش می شود. هنر تئاتر در یک ژست متحد کننده، آمیخته است. همه استادان تئاتر با لحظه هایی غیر قابل تکرار از شفافیت و زیبایی می میرند. همه آنها در همین راه محو می شوند، بدون حضور هیچ خدایی برای محافظت و درخشان کردن آنها. معلمان تئاتر این را می دانند، هیچ شناختی در مواجهه با یقین که ریشه کار ما است، وجود ندارد: ساخت لحظه هایی از حقیقت، ابهام، قدرت و آزادی در میانه یک عدم قطعیت بزرگ. هیچ چیز به جز داده ها یا سوابق کارهایشان در فیلم ها و عکس ها زنده نمی ماند، آن هم فقط ایده کم رنگی از آنچه انجام داده اند، می باشد. در هر صورت، آنچه همیشه از این سوابق گم می شود، سکوت آنهایی است که در یک لحظه می فهمند، آنچه اتفاق افتاده قابل ترجمه یا دیده شدن خارج از سالن نیست. آنهایی که میفهمند یک حقیقت در اینجا وجود دارد، تئاتر تجربه زندگی برای چند ثانیه است، حتی روشن تر از خود زندگی است.
وقتی فهمیدم که تئاتر به خودی خود یک کشور است، یک سرزمین اصلی که تمام دنیا را در بر می گیرد، عزم و اراده تحقق یک آزادی در درون من بوجود آمد: شما مجبور نیستید خیلی دور بروید، یا از جایی که هستید حرکت کنید. شما مجبور نیستید بدوید یا حرکت کنید. هرجایی که هستید، عموم مردم هستند. شما همکاران مورد نیاز خود را در کنار خود دارید. آنجا، خارج از خانه، تمام واقعیتهای روزانه و غیرقابل نفوذ را دارید. سپس شما از آن بی تحرکی ظاهری برای طراحی بزرگترین سفر تمام دوران، برای تکرار ادیسه، سفر آرگونوت ها استفاده می کنید: شما یک مسافر بی حرکت هستید که از تسریع در چگالی و سفتی دنیای واقعی خود دست نمی کشید. سفر شما به سمت لحظه، از لحظه به لحظه، به سمت برخورد غیرقابل تکرار قبل از رفقایتان است. سفر شما به سمت آنها، به سمت قلب آنها، به سمت موضوعیت آنها است. شما در درون آنها سفر می کنید، در احساسات آنها، درون خاطراتی که شما بیدار و به حرکت درآورده اید. سفر شما سرنوشت ساز است و هیچ کس نمی تواند آن را اندازه گیری یا متوقف کند. ممکن است هیچ کس آن را به درستی تشخیص ندهد، این یک سفر در تخیلات شما است. دانه ای که در دورافتاده ترین سرزمین ها کاشته می شود: وجدان مدنی ، اخلاقی و انسانی تماشاگران شما. به همین دلیل، من حرکت نمی کنم، من در خانه، در میان نزدیکترین من، در سکون ظاهری، روز و شب کار میکنم، زیرا راز سرعت را دارم.
نویسنده: مسعود خاقانی