مطالب ارسالی مترجمان | ترجمه اصطلاحات فارسی به انگلیسی

در ترجمه‌ی اصطلاحات از فارسی به انگلیسی، باید سعی کنیم که ترجمه را حدس بزنیم، و پس از آن از یک منبع معتبر استفاده کنیم. در اینجا به ذکر ترجمه‌ی چند اصطلاح به قلم دکتر محمد‌جواد میمندی‌نژاد می‌پردازیم:

اصطلاح فارسی ترجمه‌ی انگلیسی
از خنده روه‌بر شد. He split his sides.
زن خوبی از آب در‌آمد. She proved a good wife.
از مرحله پرت است. He is all abroad.
بازی در آورده است. He’s monkeyed.
از پا در آمد. He was ruined.
آرزویش را به گور برد. He died frustrated in his wish.
از کوره در رفت. He lost his temper.
از خوشی در پوست نمی‌گنجد. He seems to tread on air.
امیدم را نا‌امید کرد. He dashed my hopes.
آتش دعوا را دامن نزن. Don’t pour oil on the flames.
آن ورق برگشت. It is quite another story now.
بامبول در می‌آورد. He behaves like a humbug.
بر باد فنا رفت. It was entirely ruined.
به دلم برات شده بود. It had occurred to me.
بند دلش پاره شد. He was scared to death.
تکه بزرگش گوشش بود. He was crashed to small pieces.
تو‌ی دلم جا کرد. He won my heart.
همیشه جر می‌زند. He always backs out.
چشمم آب نمی‌خورد. I have no hope in that.
با من چشم و هم‌چشمی می‌کند. He keeps up with me.
حالش جا آمد. He came to his senses.
 خجالتم ندهید. Spare my blues.
از کله گنده‌هاست. He is a big shot.
خود را به آب و آتش می‌زند. He leaves no stone unturned.
خون دل خورده است. He’s eaten his heart.
دخلش را آوردند. They served him out.
دستش کج است. His fingers are lime-twigs.
مثل اینکه دلخور شد. He seemed to take offense.
دلم تنگ است. I am heavy-hearted.
آدم دو‌دلی هستم. I am a double-minded person.
رو‌دست خورد. He was done in.
رویم نمی‌شود که به او بگویم. I don’t have the face to tell him.
با او سر‌شاخ نشو. Don’t set on quarrelling with him.
رو نیست سنگ پا‌ی قزوین است. He is very cheeky.
شتر دید‌ی ندید‌ی. Say you saw me not.
بیچاره را قال گذاشتند. They left the poor fellow in the lurch.
عقلش قد نمی‌دهد. It’s beyond his mind.
کار از کار گذشته است. It’s all over now.
کفر مرا بالا آورد. He filled me with fury.
مثل موش آب کشیده شده است. He is wet to the skin.
او با من سر دعوا دارد. He is in a fighting mood with me.
اصرار دارد نخود هر آش بشود. He insists to have a finger in every pie.
در یک چشم به هم زدن رفت و برگشت. He went and returned as quick as lightning.
پند من به خرجش نرفت. He was impervious to my advice.
برای رسیدن به منظور باید استقامت ورزید. Be patient in order to succeed.

دو کتاب English Idioms in Use در سطح متوسط و پیشرفته، نوشته‌ی Felicity O’Delli  و Michael McCarthy برای آشنا‌یی با اصطلاحات انگلیسی بسیار مفید هستند.

منبع:

میمند‌ی‌نژاد، محمد‌جواد. (۱۳۸۵). «ترجمه اصطلاحات فارسی» در علی جانزاده (گرد‌آورنده)  فن ترجمه از دیدگاه صاحبنظران و استادان ترجمه. تهران: انتشارات جانزاده. ۱۷۹-۱۶۲٫

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.