Phrasal Verbها یا افعال عبارتی، شامل دو یا چند کلمه هستند که در کنار یکدیگر معنا پیدا میکنند. معنی این افعال، مستقل از معنی اجزاء آنها است. به عنوان مثال Give Up معادل عبارت «تسلیم شدن» است. در حالی که این معادل، با معنی کلمات give و up کاملا متفاوت است.
یادگیری Phrasal Verbهای رایج زبان انگلیسی میتواند کمی گیجکننده باشد. چراکه حدس زدن معنی آنها کار سادهای نیست و تعدادشان بسیار زیاد است.
با این حال، آشنایی با این افعال و یادگیری آنها تاثیر زیادی بر سخنوری شما دارد و سیمای حرفهایتری به مکالمات شما میبخشد. از این رو، در این مطلب از سایت ترجمه ترجمیک به بررسی نکاتی پیرامون Phrasal Verbها و معرفی پرکاربردترینِ آنها میپردازیم.
با ما همراه باشید!
مطالب مرتبط:
معادلهای انگلیسی ضربالمثلهای فارسی
بازگردانی صحیح فریزال وربها و عبارات و اصطلاحات تخصصی، تاثیر زیادی بر کیفیت نهایی ترجمه دارند. مترجمان حرفهای ترجمیک، ترجمه مقاله شما را با توجه به این نکته و به صورت کاملا دقیق و باکیفیت انجام میدهند.
در این مطلب خواهید خواند:
چگونه از Phrasal Verbها استفاده کنیم؟
افعال عبارتی نیز همانند سایر افعال از قوانین صرف، مطابقت با فاعل و زمان و سایر قواعد گرامری تبعیت میکنند. به عنوان مثال Get Over به معنای بهبود یافتن است. این فعل را میتوان هر جایی به جای معادل آن یعنی Recover استفاده کرد. به مثالهای زیر توجه کنید:
زمان گذشته ساده
I had the flu last week but got over it.
مصدر
Getting over prejudice at work is never easy
جمله سوالی
How could you get over that tribble illness?
علاوه بر این زمانی که از افعال عبارتی استفاده میکنید، هیچ تفاوتی در سایر بخشهای جمله ایجاد نمیشود. درست مثل افعال عادی! به عنوان مثال:
I get up at noon during the summer
However, this morning I got up at sunrise
I have gotten up early too many times this month
توجه کنید که در این مثالها با تغییر زمان جمله تنها Get تغییر کرد. همچنین Get برای رفتن به زمان گذشته از قانون افعال بیقاعده پیروی کرد. دقیقا مثل زمانی که این فعل بهتنهایی در جمله استفاده میشود.
انواع افعال عبارتی
Phrasal Verbها را به دو دسته متعدی و لازم و قابل تفکیک و غیر قابل تفکیک تقسیم میکنند.
Phrasal Verbهای متعدی
این دسته از Phrasal Verbها درست مانند افعال متعدی عادی، به مفعول نیاز دارند.
مثال:
Charlie couldn’t put up with the meowing cats any longer.
Phrasal Verbهای لازم
این افعال نیز مشابه افعال لازم عادی، به مفعول نیاز ندارند.
مثال:
The regional director was late, so the sales team went ahead without her.
Phrasal Verbهای قابل تفکیک
گاهی اوقات میتوان مفعول را بین کلمات Phrasal Verbهای متعدی قرار داد. به Phrasal Verbهایی که این قابلیت را دارند، جداشدنی میگویند. این افعال قواعد خاصی دارند که در بخش بعدی مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
مثال:
He forgot to shut the lights off before he left.
Phrasal Verbهای غیر قابل تفکیک
اجزاء این افعال، قابلیت جداشدن از هم را ندارند. بنابراین زمانی که از این افعال استفاده میکنید، نمیتوانید مفعول را بین کلمات آنها قرار دهید.
مثال:
.The wayward son carried on without his father
چگونه از Phrasal Verbهای قابل تفکیک استفاده کنیم؟
این افعال، همیشه متعدی هستند، یعنی به مفعول نیاز دارند. همانطورکه گفته شد، این مفعول بین کلمات فریزال ورب قرار میگیرد.
مثال:
.Augustus would never let Hazel down
این موضوع درباره عبارات اسمی نیز صادق است. یعنی این عبارات نیز میتوانند بین اجزاء فریزال ورب قرار بگیرند.
مثال:
.You would never let any of your friends down
اجزاء برخی از فریزال وربهای تفکیکشدنی، همیشه باید از هم تفکیک شوند. به عبارت دیگر مفعول همیشه باید بین اجزاء آنها قرار بگیرد.
مثال:
The beginning of the movie gets down everyone (غلط)
The beginning of the movie gets everyone down (صحیح)
گاهی اوقات نیز قرار دادن یا ندادن مفعول بین اجزاء جمله، به انتخاب خودتان است و هر دو مورد قابل قبول است.
مثال:
Pick the box up and carry it to the kitchen (صحیح)
Pick up the box and carry it to the kitchen (صحیح)
متاسفانه هیچ روشی برای تشخیص این که کدام فریزال وربهای جداشدنی، همیشه باید از هم جدا شوند، وجود ندارد. تنها راه تسلط بر این موضوع، تکرار و تمرین است.
با این حال، استفاده از ضمیر در کنار فریزال وربهای تفکیکشدنی قاعده خاصی دارد. اگر مفعول شما ضمیر باشد، حتما باید بین اجزاء فعل قرار بگیرد.
مثال:
Pick up it and carry it to the kitchen (غلط)
Pick it up and carry it to the kitchen (صحیح)
به یاد داشته باشید که همه افعال متعدی، قابل تفکیک نیستند. بنابراین به محل قرار دادن مفعول دقت کنید. برای مثال، افعال عبارتی متعدی get through، come between و go against همگی جداییناپذیر هستند. بنابراین مفعول باید از آنها بیاید.
مثال:
Nothing comes us between (غلط)
Nothing comes between us (صحیح)
مطالب مرتبط:
چگونه مثل زبان مادری، انگلیسی حرف بزنیم؟
استفاده از فریزال وربها؛ به شرط رعایت قاعده تطابق فعل و فاعل
حتما با قاعده مهم و پرکاربرد تطابق فعل و فاعل آشنا هستید. با این حال اگر هنوز این قانون را نمیشناسید یا آن را از خاطر بردهاید، حتما مقاله آموزشی تطابق فعل و فاعل ترجمیک را مطالعه کنید.
افعال عبارتی یا همان فریزال وربها نیز باید از قاعده تطابق فعل و فاعل تبعیت کنند. یعنی هر جا که فاعل he، she یا it بود، فعل باید s یا es بگیرد. حال نکته مهم اینجاست که s و es را به کدام قسمت فریزال ورب اضافه کنیم؟ خوب دقت کنید چراکه تطابق فریزال وربها با فاعل آنها، یکی از اشتباهات رایج زبانآموزان است.
فریزال وربها معمولا از یک فعل و یک حرف اضافه تشکیل میشوند. (کافیست نگاهی به جدول پایین بیندازید تا متوجه منظور بشوید.) مثلا wake up یک فعل عبارتی است که از یک فعل (wake) و یک حرف اضافه (up) ساخته شده است. حال اگر خواستید جمله «او هر روز ساعت ۸ صبح بیدار میشود» را به انگلیسی بگویید، ترجمه به صورت زیر خواهد بود:
she wakes up at 8:00 a.m.
همانطورکه دیدید، s به بخش فعلی فریزال ورب یعنی wake چسبیده است. با این حساب جمله زیر از نظر ساختاری اشتباه است.
she wake ups at 8:00 a.m.
پرکاربردترین فریزال وربها، همراه با معنی و مثال
حال با برخی از پرکاربردترین فریزال وربهای انگلیسی آشنا میشویم.
Phrasal Verb | معنی | مثال |
back somebody up | از کسی حمایت یا دفاع کردن | When the class was making fun of me, only the teacher backed me up |
break down | از کار ایستادن (بیشتر درباره وسایل برقی) | The ice cream machine at McDonalds is always breaking down |
call around | به چند جا زنگ زدن (برای کسب اطلاعات) | Roy called around to find a nearby mechanic |
calm down | آرام شدن، استراحت کردن | I need a few minutes to calm down after that match |
call something off | لغو کردن | We called the party off. / We called off the party |
check something or somebody out | بررسی کردن | I’ll check the contract out. / I’ll check out the contract |
clean up | پول هنگفت به دست آوردن | Our hockey team cleaned up at the tournament and went home undefeated |
clean something up | تمیز کردن | John cleaned the living room up. / John cleaned up the living room |
cheer somebody up | کسی را خوشحال کردن (مخصوصا وقتی ناراحت هستند.) | Reading always cheers me up on a rainy day |
come around | به کسی سر زدن | Do come around and see us some time |
come between | بین دو نفر یا چیزی قرار گرفتن (رابطه دو نفر را خراب کردن) | After more than fifty years of marriage, nothing could come between them |
come down on | حمله یا تنبیه سختگیرانه | Ever since last month’s accident, police have been coming down on drunk driving |
come down with | بیمار شدن | After sitting in the rain for hours, Chandra came down with a nasty cold |
come up | اتفاق افتادن | Don’t worry about a problem until after it comes up |
come up with | به ایدهای نو رسیدن | Sahar comes up with her best story ideas at night, so she writes them down before she forgets them |
count on | روی کسی حساب کردن | If I’m ever making a mistake, I can count on my friends to warn me |
dress up | لباس رسمی پوشیدن | Abed dressed up for the award ceremony |
end up | کار به جایی رسیدن | After thinking for a day, he ended up taking the job |
fall apart | از نظر روانی فروپاشیدن | He endured all kinds of harassment at work without flinching, but completely fell apart when his cat got sick |
fill something up | چیزی را پر کردن | Bruce filled his wine glass up to the brim. / Bruce filled up his wine glass to the brim |
find out | پی بردن | We’ll have to wait until the next TV episode to find out who the killer is |
get something across | فهماندن | The professor spoke for hours, but didn’t get anything across to the students |
wait on | سرو کردن غذا (مخصوصا در رستوران) | Billie eagerly waited on the new table of customers, hoping for a big tip. |
top off | چیزی را تا لبه پر کردن | May I top off your beverage |
turn somebody down | رد کردن یا نه گفتن | My crush turned me down after I asked them out |
throw something away | دور انداختن | Could you throw that old burrito away? / Could you throw away that old burrito |
think something over | راجعبه موضوعی خوب فکر کردن | When his parents suggested selling his Pokémon cards, Yosef thought it over |
take something out | چیزی را بیرون بردن | Please take the garbage out before dinner. / Please take out the garbage before dinner |
take after | به کسی رفتن | Li takes after his father when it comes to politics |
shut something off | خاموش کردن (مخصوصا درباره یک ماشین) | Don’t forget to shut the water off after your shower. / Don’t forget to shut off the water after your shower |
show off | پز دادن/ فخرفروشی کردن | Panya didn’t need to shoot so many three-pointers; she was just showing off |
see to | رسیدگی کردن | I’ll see to watering the plants while you’re gone |
run out of | تمام کردن چیزی | Isabella ran out of toilet paper at the worst possible time |
put up with | تحمل کردن | Somehow Paz could put up with Janice’s cynical attitude |
put something on | پوشیدن | I always put my backpack on before leaving the house. / I always put on my backpack before leaving the house |
mix up | گیج شدن | It’s easy to mix up Chris Pine and Chris Pratt |
look up to something | به چشم الگو به کسی نگاه کردن | I looked up to this YouTuber until I read about their scandal |
look after | مراقبت کردن | Thank you for looking after me when I was sick |
let somebody know | کسی را مطلع کردن | Let me know as soon as Leslie texts back |
let somebody or something in | به کسی یا چیزی اجازه ورود دادن | Close the door or you’ll let the flies in |
get ahead | موفق شدن یا پیشرفت کردن | You’ll never get ahead at this company unless you follow the rules |
let go of | رها کردن | Don’t let go of the rope until I’m safe |
let somebody down | کسی را ناامید کردن | Kamal let Marco down when he arrived late. / Kamal let down Marco when he arrived late |
leave something out | از قلم انداختن یا نادیده گرفتن | Orna left the graph out of the presentation. / Orna left out the graph from the presentation |
Keep something up | به چیزی ادامه دادن | Keep this pace up and you’ll set a new record |
hold somebody back | کسی را از کاری بازداشتن | I wanted to become an architect, but my bad grades held me back |
go over | مرور کردن | Marie went over the study guide one last time before the test |
go along with | موافق کردن یا تظاهر به موافقت با چیزی | Even though Cedric hated weight lifting, he went along with it because his coach suggested it |
give something up | تسلیم شدن، ترک کردن چیزی (معمولا یک عادت) | Minh gave chocolate up for his diet. / Minh gave up chocolate for his diet |
سخن پایانی
در این مطلب با یکی از جذابترین بخشهای آموزش زبان، یعنی فریزال وربها و قواعد مربوط به آنها آشنا شدیم. امیدواریم که مطالعه این مطلب برای شما مفید بوده باشد.
برای مشاهده هزینه ترجمه و سایر خدمات ترجمیک کلیک کنید. سپس در ماشین حساب این صفحه، جزئیات موردنظرتان را وارد کنید تا هزینه نهایی برای شما به نمایش دربیاید.
اگر با زبان انگلیسی یا سایر زبانها آشنایی دارید و به فکر کسب درآمد در منزل هستید، به صفحه استخدام مترجم مراجعه کنید. با بارگذاری رزومه در این صفحه، به یکی از همکاران دورکار ترجمیک تبدیل میشوید.
سپاس ،ممنون خداوند ج حفظ تان کند از زحمت شما استفاده خوب کردیم