پدر ترجمه ایران محمد قاضی

پدر ترجمه ایران کیست؟ بررسی زندگی محمد قاضی

«برای خود زندگی کردن و در غم خود بودن چیزی است که دن کیشوت آن را شرم‌آور می‌داند. اگر بتوان چنین گفت: او همیشه بیرون از خود و برای دیگران زندگی می‌کند. برای برادران خود و برای مبارزه با نیروهایی که دشمن بشرند، زندگی می‌کند.»

هر جا که نامی از ترجمه فاخر بر زبان می‌آید، محمد قاضی یکی از افرادی است که از ذهن همه اهل ادب گذر می‌کند. برخی از اهالی ترجمه، محمد قاضی را پدر ترجمه ایران می‌نامند و برای این نام‌گذاری هم دلیل دارند. متنی که در پاراگراف پیشین خواندید، بخشی از کتاب دن کیشوت با ترجمه محمد قاضی است. محمد قاضی به به دلیل ترجمه روان و دلنشین از بسیاری از آثار معروف ادبیات به زبان فارسی شهرت دارد.

به مناسبت زادروز محمد قاضی، به زندگی‌نامه، بررسی آثار،نقل‌قول‌ها و … از او می‌پردازیم. برای شناخت محمد قاضی، این مقاله را تا انتها ادامه دهید.

مطالب مرتبط:

چالش‌های ترجمه ادبی برای مترجمان

محمد قاضی کیست؟

محمد قاضی در ۱۲ مرداد ۱۲۹۲ در شهر مهاباد استان آذربایجان غربی چشم بر جهان گشود. تبار این مترجم بزرگ از کرد های مهاباد است. پدر او امام‌جمعه مهاباد بود و علاقه خاصی به نام محمد داشت. او در جایی در مورد نام‌گذاری خود می‌نویسد:

«پدر من ابتدا یک فرزند به نام محمد داشت که فوت کرد، سپس یک دختر داشت، آن هم فوت کرد، خداوند پسر دیگری به پدر و مادرم داد و به دلیل اینکه پدرم به نام محمد علاقه داشت نام این کودک را نیز محمد گذاشت؛ اما این محمد ثانی هم بعد از مدتی فوت کرد. اما پدرم دست از تلاش برنداشت و دوباره صاحب فرزند پسر دیگری شد و نام وی را نیز محمد گذاشت. این محمد ثالث من هستم و خدا رحم کرد که شهید ثالث نشدم.»

یادگیری زبان فرانسه

عبدالرحمن گیو که از کردهای عراق بود حروف‌چینی و گراورسازی و صحافی و عربی و عکاسی و زبان فرانسه را در عراق آموخته بود و امیدوارانه به مهاباد بازگشته بود تا کسب‌وکاری برای خودش دست‌وپا کند. اما هیچ شاگردی نداشت!

التماس‌های معصومانه محمد قاضی در کودکی باعث شد تا دلش نرم شود و فرانسه را مجانی به محمد بیاموزد.

محمد قاضی، استاد را از زودفهمی خود به شوق آورد هر چند که اقوام و خویشان ملامتش می‌کردند که چرا زبان کافران را می‌آموزد، تعریف و تشویق‌های آقای گیو از هوش و استعداد محمد قاضی در یادگیری زبان فرانسه، این ملامت‌ها را تا حدودی خنثی می‌کرد و در همین دورانِ کوتاهِ شاگردی بود که نطفه عشقِ به ترجمه در نهادش جان گرفت.

آموختن زبان فرانسه توسط محمد قاضی
التماس‌های معصومانه محمد قاضی در کودکی باعث شد تا دل عبدالرحمن گیو نرم شود و فرانسه را مجانی به محمد بیاموزد.

 محمد قاضی در سال ۱۳۰۸ به تهران مهاجرت کرد و در سال ۱۳۱۵ از مدرسه دارالفنون،‌ دیپلم ادبی گرفت. در سال ۱۳۱۸ مدرک کارشناسی حقوق خود را از دانشگاه تهران دریافت کرد و در ادامه تا سال ۱۳۲۰ در ارتش خدمت می‌کرد. در میان همه این فعالیت‌ها، همیشه به مطالعه زبان فرانسه می‌پرداخت. او از اعضای حزب توده ایران بود و به عقاید خودش وفادار ماند.

پس از خدمت سربازی،‌ به استخدام وزارت دارایی کشور درآمد.

آغاز فعالیت‌های ادبی محمد قاضی

محمد قاضی با ترجمه اثری کوچک از ویکتور هوگو به نام «کلود ولگرد» از ابتدای دهه ۱۳۲۰، برای نخستین بار قدم در راه ترجمه گذاشت و پس‌ازآن ۱۰ سال ترجمه را کنار گذاشت. در سال ۱۳۲۹ پس از صرف یک سال ‌و نیم وقت برای ترجمه جزیره پنگوئن‌ها اثر آناتول فرانس، به‌زحمت توانست ناشری برای این کتاب پیدا کند؛ اما سه سال بعد که این اثر انتشار یافت، به دلیل شیوایی و روانی و موضوع متفاوت کتاب، با فروش خوبی مواجه شد.

در سال ۱۳۳۳ کتاب شازده کوچولوی سنت اگزوپری را ترجمه کرد که بارها تجدید چاپ شد. یکی از کتاب‌هایی که نسل‌های مختلف ایران با آن خاطره دارند، همین شازده کوچولو با ترجمه محمد قاضی است . نثر شیوا، شیرین و کودکانه این مترجم زبردست، به داستان شازده کوچولو ارزش دوباره‌ای بخشیده است.

در سال ۱۳۳۳ کتاب شازده کوچولوی سنت اگزوپری را ترجمه کرد که بارها تجدید چاپ شد.
در سال ۱۳۳۳ کتاب شازده کوچولوی سنت اگزوپری را ترجمه کرد که بارها تجدید چاپ شد.

 محمد قاضی با ترجمه مجموعه کامل دن کیشوت اثر سروانتس در سال‌های ۱۳۳۶ تا ۱۳۳۷ جایزه بهترین ترجمه سال را از دانشگاه تهران دریافت کرد.

ماجرای ترجمه دون کیشوت

به دعوت شجاع‌الدین شفا برای شرکت در مهمانی یکی از اساتید دانشگاه مادرید به نام پروفسور «گارسیا گومز» به مهمانی سلطنتی رفت. ظاهراً شجاع‌الدین شفا صبح روزی که قرار بوده مهمانی را برگزار کند، به خاطر می‌آورد که برای نشان دادن رابطه فرهنگی نزدیک ایران و اسپانیا، به گارسیا گومز بگوید که ما «دن کیشوت» را هم به فارسی ترجمه کرده‌ایم. اما دسترسی به مترجم دن کیشوت کار ساده‌ای نبود چون محمد قاضی رفت‌و‌آمدی با درباریان نداشت و آن‌ها نمی‌دانستند این آدم بی‌نام‌ونشان در کجا ساکن است. ناچار باید تا عصر آن روز محمد قاضی را پیدا می‌کردند بنابراین این مأموریت به ساواک سپرده شد. غافل از اینکه محمد قاضی اصلاً اسپانیایی نمی‌دانست و دن کیشوت را از روی ترجمه دست‌اول فرانسوی به فارسی برگردانده بود.

آثار به‌جامانده از محمد قاضی

از آثار مهم ترجمه‌شده توسط او می‌توان به دن کیشوت اثر سروانتس، نان و شراب اثر اینیاتسیو سیلونه، آزادی یا مرگ، و در زیر یوغ نام برد. وی از زبان فرانسوی به فارسی ترجمه می‌کرد. همچنین چند اثر را از کردی به فارسی برگردانده است.

جالب است بدانید که دون کیشوت سروانتس اولین کتاب داستانی است که در تاریخ ایران به فارسی ترجمه شد و ترجمه این کتاب را محمد قاضی بر عهده داشت.

ترجمه‌ها

  • کلود ولگرد، ویکتور هوگو، ۱۳۱۷
  • سپید دندان، جک لندن، ۱۳۳۱
  • جزیرهٔ پنگوئن‌ها، آناتول فرانس، ۱۳۳۰
  • نظری به طبیعت و اسرار آن، ۱۳۳۳
  • شاهزاده و گدا، مارک تواین، ۱۳۳۳
  • شازده کوچولو، سنت اگزوپری، ۱۳۳۳
  • ساده‌دل، ولتر، ۱۳۳۳
  • در آغوش خانواده، هکتور مالو، ۱۳۳۴
  • آخرین روز یک محکوم، ویکتور هوگو، ۱۳۳۴
  • دن کیشوت، سروانتس، ۱۳۳۵
  • تاریک‌ترین زندان، ایوان اولبراخت، ۱۳۳۷
  • نیه توچکا، فئودر داستایوسکی، ۱۳۴۰
  • مادام بوواری، گوستاو فلوبر، ۱۳۴۱
  • مهاتما گاندی، رومن رولان، ۱۳۴۳
  • دوریت کوچک، چارلز دیکنز، ۱۳۴۳
  • طلا، بلز ساندرار، ۱۳۴۳
  • نان و شراب، ایگناتسیو سیلونه، ۱۳۴۵
  • مادر، پرل باک، ۱۳۴۵
  • دکتر کنوک، ژول رومن، ۱۳۴۵
  • تپلی و چند داستان دیگر، گی دو موپاسان، ۱۳۴۶
  • آدم‌ها و خرچنگ‌ها، خوزوئه دو کاسترو، ۱۳۴۶
  • دربارهٔ مفهوم انجیل‌ها، کری ولف، ۱۳۴۷
  • آزادی یا مرگ، نیکوس کازانتزاکیس، ۱۳۴۸
  • ناپلئون، ی و تارله، ۱۳۴۹
  • مسیح بازمصلوب، نیکوس کازانتزاکیس، ۱۳۴۹
  • ایالت نامتحد، ولادیمیر پوزنر، ۱۳۵۱
  • بردگان سیاه، کایل آنستوت، ۱۳۵۱
  • ماجرای یک پیشوای شهید، ایگناتسیو سیلونه، ۱۳۵۱
  • سرمایه‌داری آمریکا، ماریان د بوزی، ۱۳۵۲
  • ماجراجوی جوان، ژاک سروون، ۱۳۵۲
  • پولینا چشم و چراغ کوهپایه، آنا ماریا مائوته، ۱۳۵۳
  • داستان کودکی من، چارلی چاپلین، ۱۳۵۴
  • فاجعهٔ سرخ‌پوستان آمریکا، دی براون، ۱۳۵۴
  • با‌خانمان، هکتور مالو، ۱۳۵۵
  • قربانی، کورتزیو مالا پارته، ۱۳۵۶
  • سگ کینه‌توز، آلبرتو واسکز فیگه‌روا، ۱۳۵۶
  • بی‌ریشه، نیکلای هایتوف، ۱۳۵۶
  • قلعهٔ مالویل، روبر مرل، ۱۳۵۶
  • زن نانوا، مارسل پانیول، ۱۳۵۶
  • زوربای یونانی، نیکوس کازانتزاکیس، ۱۳۵۷
  • بیست کشور آمریکای اتین، مارسل نیدرگانگ، ۱۳۵۷
  • ژانی گل، ابراهیم محمد، ۱۳۵۸
  • پنج قصه، هانس کریستین آندرسن، ۱۳۵۸
  • کمون پاریس، ژلو بوفسکایا، ۱۳۵۹
  • در نبردی مشکوک، جان اشتاینبک، ۱۳۶۰
  • مادر، ماکسیم گورکی، ۱۳۶۱
  • زمین و زمان، آ. ولکوف، ۱۳۶۱
  • کلیم سامگین، ماکسیم گورکی، ۱۳۶۱
  • در زیر یوغ، ایوان وازوف، ۱۳۶۲
  • عروج، جرزی کوزینسکس، ۱۳۶۳
  • حلقهٔ سوم، کوستاس تاکسیس، ۱۳۶۳
  • کرد و کردستان، واسیلی نیکیتین، ۱۳۶۳
  • دکامرون، جووانی بوکاچیو، ۱۳۶۵
  • پسرک روزنامه‌فروش، اچ. دی. نیک، ۱۳۶۶
  • تاریخ ارمنستان، پاسدر ماجیان، ۱۳۶۶
  • آلاخون والاخون، ایوان وازوف، ۱۳۶۸
  • تلماک، فرانسوا دو سالینیاک دو لاموت فنان، ۱۳۶۸
  • سقوط پاریس، ایلیا ارنبورگ، ۱۳۶۹
  • صلاح‌الدین ایوبی، آلبر شاندور، ۱۳۶۹
  • کورش کبیر، آلبر شاندور، ۱۳۷۱
  • غروب فرشتگان، پاسکال چاکماکیان
  • سمرقند، امین معلوف
  • سفر به آرمانشهر، اتین کابه

خاطرات یک مترجم

یکی از کتاب‌هایی که به نام محمد قاضی منتشر شده است،‌ خاطرات یک مترجم است که در آن در مورد زندگی شخصی محمد قاضی اطلاعات بیشتری به دست خواهید آورد.

با مطالعه کتاب خاطرات یک مترجم در مورد زندگی شخصی محمد قاضی اطلاعات بیشتری به دست خواهید آورد.
با مطالعه کتاب خاطرات یک مترجم در مورد زندگی شخصی محمد قاضی اطلاعات بیشتری به دست خواهید آورد.

«در سال‌های نخستین دهه پنجاه در کانون پرورش فکری به کار ترجمه برای کودکان و نوجوانان مشغول بودم و گاهی از خاطرات کودکی خود برای سیروس طاهباز که مدیر انتشارات بود نقل می‌کردم. خوشش می‌آمد. یک روز به اصرار خواهش کرد که هر ماهه مقاله‌ای در یکی دو صفحه از خاطرات خود را بنویسم تا در مجله نوجوانان کانون چاپ کند.

 از چند شماره‌ای که خاطرات من به ترتیب در آن‌ها به چاپ رسید چنان به گرمی استقبال شد که کانون در ظرف همان یک ماه مجبور به تجدید چاپ آن‌ها می‌شد و ناچار تیراژ مجله را از دو هزار به پنج شش هزار ترقی داد.

کانون هر ماهه به چاپ بخش کوچکی از خاطرات من ادامه می‌داد و من نیز با علاقه به ادامه نوشتن بقیه آن مشغول بودم؛ و چون بیشتر از ماجراهایی یاد می‌کردم که مربوط به ترجمه‌هایم و مواجهه با ناشران بود، اسم نوشته‌ام را «خاطرات یک مترجم» گذاشتم».

محمد قاضی پس از بازنشستگی به فعالیت در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان پرداخت که حاصل این دوره ترجمه کتاب‌های «باخانمان» از هکتور مالو، ماجراجوی جوان از ژاک ژروند و زوربای یونانی از نیکوس کازانتزاکیس است.

وداع با مترجم نوین عصر قاجار

محمد قاضی در ۱۳۵۴ به بیماری سرطان حنجره دچار شد و هنگامی‌که برای معالجه به آلمان رفت، بیماری تارهای صوتی و نای او را گرفته بود و پس از جراحی، به علت از دست دادن تارهای صوتی، دیگر نمی‌توانست سخن بگوید و از دستگاهی استفاده می‌کرد که صدایی ویژه تولید می‌کرد.

بااین‌حال کار ترجمه را ادامه داد و ترجمه‌های جدیدی از او تا آخرین سال حیاتش منتشر می‌شد. وی ۵۰ سال ترجمه کرد و نوشت و نتیجه تلاش او ۶۸ اثر اعم از ترجمه ادبی و آثار خود او به زبان فارسی است.

محمد قاضی ۵۰ سال ترجمه کرد و نوشت و نتیجه تلاش او ۶۸ اثر اعم از ترجمه ادبی و آثار خود او به زبان فارسی است.
محمد قاضی ۵۰ سال ترجمه کرد و نوشت و نتیجه تلاش او ۶۸ اثر اعم از ترجمه ادبی و آثار خود او به زبان فارسی است.

محمد قاضی در سحرگاه چهارشنبه ۲۴ دی ۱۳۷۶ در ۸۴ سالگی در تهران درگذشت. محمد قاضی در شهر زادگاه خود مهاباد به خاک سپرده شد.

در ۲۷ مرداد سال ۱۳۹۴، به‌پاس قدردانی از پنجاه سال تلاش بی‌وقفه قاضی در برگرداندن ارزشمندترین آثار ادبی و داستانیِ ادبیات فرانسه به زبان فارسی، نام نزدیک‌ترین بوستان به محل زندگی محمد قاضی در یکی از خیابان‌های منتهی به خیابان شریعتی در تهران به «بوستان محمد قاضی» تغییر نام پیدا کرد.

نظر بزرگان ادبیات در مورد محمد قاضی

به سبب تأثیر مهم محمد قاضی در تاریخ ادبیات معاصر و آشنا کردن مردم با کتاب‌های شاخص غربی، افراد بسیاری فعالیت‌های ادبی او را تحسین کرده‌اند.

نجف دریابندری

«ترجمه‌های او از دن کیشوت به‌راستی شاهکار است. کاری که محمد قاضی کرده این بود که داستان‌های عامیانه ایرانی مثل سمک عیار را گرفته بود و در قالب آن زبان سروانتس ایتالیایی را منطبق کرده و به‌نوعی بازآفرینی در کار ترجمه انجام داده بود.

قاضی اهل زندگی و پر از حیات و حرکت و شور زندگی بود. قاضی در ترجمه آغازگر شیوه‌ خاص خودش بود. او زبان فارسی را خیلی خوب می‌دانست و خوب می‌نوشت و این فارسی‌نویسی پاکیزه و روشن در کارهایش دیده می‌شود. جای قاضی هنوز پر نشده و به این زودی‌ها هم پر نخواهد شد».

عبدالله کوثری

«مهم‌ترین ویژگی محمد قاضی این بود که خیلی راحت حال و هوای کتاب را در زبان‌اصلی درمی‌یافت و می‌توانست آن را به زبان مقصد بازگرداند. این در حالی بود که درزمانی که قاضی ترجمه می‌کرد از نقد ترجمه و شیوه‌ها و تئوری‌های ترجمه خبری نبود؛ اما او با شمی که داشت به‌خوبی می‌توانست زبان ترجمه را پیدا کند».

محمدعلی جمال‌زاده

«اگر سروانتس فارسی می‌دانست و می‌خواست دن کیشوت را به فارسی بنویسد، از این بهتر نمی‌شد».

مهدی غبرائی

«شیرین‌زبانی و احاطه و تسلط بر نثر پارسی و اجرای دقیق و توأم با حوصله آن و آفرینش گری توأم باظرافت و صرافت طبع، دقت به داستان و فضا و آنچه در آن می‌گذرد از ویژگی‌های ترجمه‌های محمد قاضی است. ایشان سراغ رمان‌های کلاسیک با ساختار محکم و رمان‌های روایی و ماجرایی رفته و به‌خوبی از عهده آن‌ها برآمده است».

سروش حبیبی

«قاضی در آسمان ترجمه ایران اختری تابناک است. اما برای من علاوه بر خورشیدی که گرمی و نور می‌پراکند دوستی کم‌نظیر هم بود. چیزی که قاضی را از دیگران ممتاز می‌داشت صداقت و فروتنی اصیلش بود. او تا زمانی که به درک درست از مطلبی اطمینان نداشت قلم بر کاغذ نمی‌گذاشت و از هر که خیال می‌کرد ممکن است بهتر بداند می‌پرسید. نثرش بسیار روان و دل‌نشین بود و به روح داستان پی می‌برد.»

نقل‌قول‌های محمد قاضی

«کسی که حافظ را به زبان دیگری ترجمه می‌کند، مثل این است که بلبلی را برای خاطر گوشتش کشته باشد. آخر بلبل که گوشت ندارد، همه‌اش نغمه است و ترانه و چون بکشندش خاموش می‌شود

یکی از معروف‌ترین ترجمه‌های محمد قاضی، ترجمه کتاب دن کیشوت است.
یکی از معروف‌ترین ترجمه‌های محمد قاضی، ترجمه کتاب دن کیشوت است.

محمد قاضی به شعر نو،‌ نیمایی و ترجمه شعر، اعتقادی نداشت و معمولاً در هنر و ادب، معیار را ادبیات کلاسیک می‌دانست.

«مرگ من آن روز خواهد بود که نتوانم ترجمه کنم و امیدوارم که آن روز به این زودی‌ها فرا نرسد.»

«در ترجمه رعایت امانت را به مفهوم درست کلمه می‌کنم و هیچ قسمتی از آن را تا مجبور نباشم حذف نمی‌کنم. درنتیجه نه چیزی از متن کم می‌کنم و نه چیزی به آن می‌افزایم و همان مطلب موردنظر و نوشته مؤلف را به فارسی برمی‌گردانم. سوم سبک و سیاق نویسنده را به تمام معنی حفظ می‌کنم. درنتیجه ملاحظه می‌فرمایید که نثر دن کیشوت من با نثر رمان‌های اجتماعی‌ام تفاوت دارد.

 نثر شازده کوچولوی من با نثر کتاب‌های دیگرم فرق دارد. در توصیه‌ای هم که به مترجمان جوان می‌کنم از همه‌چیز واجب‌تر این است که بکوشند مطلبی را که می‌خواهند ترجمه کنند خوب بفهمند. سپس آن را به یک فارسی روان و مطلوب درآورند و در این راه تا می‌توانند از واژه‌های فارسی بیشتر استفاده کنند. دیگر این‌که سبک نویسنده را رعایت کنند و آن حالت روحی او را که اگر ظریف یا طنزنویس یا روشن‌بیان است در ترجمه حفظ کنند».

کلام آخر

۱۲ مرداد، زادروز محمد قاضی، از اولین، سرشناس‌ترین و چیره‌دست‌ترین مترجمان تاریخ ادبیات کشورمان است. ترجمیک ضمن عرض تبریک به همه اهالی حوزه ادبیات و ترجمه، به مترجمان تازه‌کار، دانشجویان و علاقه‌مندان به ترجمه توصیه می‌کند که زندگی و نحوه ترجمه مترجمان بزرگ کشور را مطالعه و بررسی کنند.

مطالعه زندگی و آثار مترجمان بزرگ مانند محمد قاضی، علاوه بر یادگیری نکات ترجمه، شمارا در انگیزه بخشی یاری می‌کند. خواندن و مقابله ترجمه‌های شاخص این بزرگان، از صدها کلاس درس ارزشمندتر است زیرا امثال محمد قاضی، ناشیانه دست‌به‌قلم نمی‌بردند و برای تک‌تک واژگان و جملات انتخابی، دلیلی داشتند.

ترجمیک در راستای ارتقای اطلاعات مترجمان تازه‌کار و دانشجویان مترجمی، زندگی‌نامه و بررسی آثار مترجمان بزرگ و تأثیرگذار تاریخ ادبیات را در برنامه وبلاگ ترجمیک قرار داده است. برای مطالعه مطالب مرتبط، به آدرس وبلاگ مراجعه کنید.

اگر مترجم هستید، ترجمیک از شما برای همکاری دعوت می‌کند. برای کسب اطلاعات بیشتر و ارسال رزومه به صفحه استخدام مترجم مراجعه کنید.

آخرین به روزرسانی: ۱۴۰۲/۰۴/۱۳

2 دیدگاه در «پدر ترجمه ایران کیست؟ بررسی زندگی محمد قاضی»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.