چند روز پیش داشتم به مسئله ترجمه شفاهی فکر میکردم. شاید آشناترین تجربههای مردم از مترجمان شفاهی، ترجمههای همزمان مترجمان ورزشی باشد، مخصوصا فوتبال!
فوتبالی باشید یا نه، حتما چیزهایی درباره بازی ایران-استرالیا شنیدهاید، بالاخره یک تیم ملی است و یک حماسه ملبورن!
این مقاله را به مناسبت بیست و یکمین سالگرد بازی ایران-استرالیا برای وبلاگ ترجمیک مینویسم تا هم به نوبة خودمان این روز را به همه همراهان ترجمیک یادآوری کنیم و تبریک بگوییم و هم کمی به مترجمان شفاهی ورزشی بپردازیم.
این بازی هنوز هم در ذهن خیلیها که آن موقع دوران جوانی یا میانسالیشان را میگذراندند، خاطره مهم و برجستهای است. خود من هم با اینکه این بازی را تماشا نکردهام، آنقدر وصفش را از این و آن شنیدهام که دلم نیامد قبل از نوشتن این مقاله نگاهی به آن نیاندازم. آنلاین شدم و خلاصه بازی را تماشا کردم.
در کلیپ شش دقیقهای که از این بازی دیدم، با وجود بازی خوب بچهها و هنرنماییهای عقاب آسیا، نیمه اول بازی ۰-۲ به سود استرالیا تمام شد اما در نیمه دوم بچههای ایران ورق را برگرداندند. اولین گل طلایی ایران را کریم باقری و دومی را غزال تیزپای عزیزمان چسباندند توی تورِ دروازه حریف و ایران برای اولین بار، بعد از انقلاب، به جام جهانی سعود کرد. با اینکه سالها از این بازی میگذرد، خلاصه بازی را که تماشا کردم، لبخند روی لبم نقش بست و احساس غرور و افتخار کردم.
بعد، چشمم خورد به کلیپی که در عنوانش نوشته بود: مصاحبه خداداد عزیزی بعد از بازی ایران-استرالیا. از آنجا که عاشق ترجمه هستم، برایم جالب بود ببینم گزارشگر استرالیایی چه گفته و خداد عزیزی چه پاسخی داده و خلاصه، مترجم ایرانی چه ترجمه کرده.
چشمتان روز بد نبیند، هر چه بچهها توی بازی گل کاشته بودند مترجم همزمان، دسته، دسته به آب داده بود. گزارشگر یک چیز میگفت، مترجم حرف دیگری تحویل خداداد میداد و دور باطل ده-پانزده ثانیهای ادامه داشت اما خدا را شکر زود تمام شد.
این مصاحبه را که تماشا کردم، کنجکاو شدم ببینم ترجمه همزمان (مخصوصا ترجمه فوتبالی و ورزشی)، همچنان در کشورمان مغفول مانده یا نه.
جستجویی کوتاه در اینترنت نتایج جالبی بهدست داد. انگار ترجمه از بند اشتباهات فاحش خلاص شده و حالا تاثیرگذاریش بیشتر بهچشم میآید. اما آنقدر حواشی ترجمه زیاد شده که آدم حس میکند از چاله درآمده و به چاه افتاده است.
استراماچونی مترجم همزمان انتخاب میکند!
اگر اهل فوتبال باشید حتما از قضیه استراماچونی و مترجمش باخبرید. آقای استرا در نشست مطبوعاتیِ بعد از بازی چنان چهارنعل میراند که مترجم مجالی برای ترجمه همزمان نداشت، بعدش هم گذاشت و رفت! اما خوشم آمد، با همه این اوصاف، مترجم بعد از رفتن استرا ترجمه کرد و با شرایط روانی که استرا ساخته بود، انصافا خوب هم ترجمه کرد. شاید همه ندانند اما ترجمه، مخصوصا ترجمه شفاهی، کار پرفشار و پراسترسی است، حالا آن جو متشنج و عصبانیت مربی را هم به این مسائل اضافه کنید، ببینید چه آش شلم شوربایی از آب درمیآید.
جایی خواندم آقای استرا ایتالیایی است اما مترجمِ زبان ایتالیایی نمیپذیرد و فقط مترجم انگلیسی به فارسی قبول میکند که خدایی ناکرده مترجم چیزهایی را که به ایتالیایی میگوید نتواند ترجمه کند! (اینجاست که آدم معنی جمله «زبان قدرت است» را با گوشت و پوستش درک میکند!). تازه آقا هر مترجمی هم قبول نمیکند! یک بنده خدایی پیدا کرده که اصلا مترجم نیست. بینوا معلوم نیست جیپیاسمن است، کمک مربی است یا مترجم! حالا بعد از مشکلاتی هم که بهوجود آمده، تیم استقلال مترجم خودش را معرفی کرده که خب مترجم هست اما مترجم فوتبال نیست! یکی نیست بگوید استقلال جان، تو که مترجم نداشتی میآمدی پیش خودمان، ترجمیک کلی مترجم حرفهای فوتبال دارد، والا!
شاید نقش مترجمان شفاهی برای مردم در فوتبال پررنگتر از حوزههای دیگر باشد. همین چند ماه پیش بود که کالدرون بدون مترجم سر تمرینات پرسپولیس میرفت، چون اشکبوس، مترجم کالدرون، حاضر نبود با دستمزد پایین پای قرارداد برود.
از این دست جریانها در دنیای فوتبال زیاد است. مثلا ماجراهای آقای چلنگر را میتوان کتاب کرد. چلنگر مترجم بسیاری از مربیان فوتبال و والیبال از جمله، میروسلاو بلاژویچ، برانکو ایوانکوویچ، وینگو بگوویچ، اسلوبودان کواچ و ایگور کولاکوویچ بوده. آقای مترجم بهقدری در ترجمه تبحر دارد که حتی احساسات مربیان را هم منتقل میکند. چلنگر به چهار زبان کرواتی، فرانسوی، انگلیسی و ترکی استانبولی مسلط است. اگر شما هم نیاز به مترجمهای همهفنحریف داشتید به ترجمیک سر بزنید، ما هم مترجمهای چندزبانه زیاد داریم.
خلاصه اینکه هر کسی که زبانی دیگر بلد است نمیتواند مترجم شود (یا اگر بشود، جریان خداداد در مصاحبه پس از بازی دوباره تکرار میشود)، به قول معروف، کار هر بز نیست خرمن کوفتن، گاو نر میخواهد و مردِ کهن.
اما ما مترجمها همیشه کنار فوتبالیستها، هنرمندان، سیاستمدارها و… هستیم. فقط کافیست مترجمان را در جاهای درست، مثلِ ترجمیک پیدا کنید تا خیالتان راحت باشد که حرفتان درست و دقیق به مخاطبتان منتقل میشود.
مهسا ریاحی
2 دیدگاه در «مترجمان همزمان ورزشی؛ از حماسه ملبورن تا استراماچونی»