معرفی ۵۰+ فعل پرکاربرد عربی به همراه معنی

واژه عربی

معادل فارسی

أتى – یأتی

آمد- می‌آید

أَحَبَّ – یُحِبُّ

دوست دارد – دوست می‌دارد

اِحْتَاجَ – یَحْتَاجُ

نیامند شد – نیازمند می‌شود

أخَذ – یأخُذ

گرفت – می‌گیرد

اِعْتَرَفَ – یَعْتَرِفُ

اعتراف کرد – اعتراف می‌کند

أکَل – یأکُل

خورد – می‌خورد

أمَر – یأمُر

دستور داد – دستور می‌دهد

بحَث – یبحَث

جست و جو کرد- جست و جو می‌کند

بدَأ – یبدَأ

شروع کرد – شروع می‌کند

برَز – یبرُز

پدیدار شد – پدیدار می‌شود

بسَط – یبسُط

پخش کرد (چیزی را) – پخش می‌کند

بعَث – یبعَث

فرستاد – می‌فرستد

بقِی – یبقى

باقی ماند – باقی می‌ماند

بکى – یبکی

گریه کرد – گریه می‌کند

بنى – یبتی

ساخت – می‌سازد

تبِع یتبَع

دنبال کرد – دنبال می‌کند

تَخَلَّصَ – یَتَخَلَّصُ

آزاد شد – آزاد می‌شود

ترَک – یترُک

ترک کرد – ترک می‌کند

تَعَالَجَ – یَتَعَالَجُ

معالجه کرد -معالجه می‌کند

تَعَرَّفَ – یَتَعَرَّفُ

آگاه شد – آگاه می‌شود

تمّ – یتِمّ

تمام کرد – تمام می‌کند

تَمَتَّعَ – یَتَمَتَّعُ

بهره‌مند شد – بهره‌مند می‌شود

تَوَقَّعَ – یَتَوَقَّعُ

انتظار کشید – انتظار می‌کشد

جاء – یجیء

آمد – می‌آید

جرَح – یجرَح

مجروح شد – مجروح می‌شود

جرى – یجری

جریان یافت – جریان می‌یابد

جعَل – یجعَل

گرفت – می‌گیرد

جلَس – یجلِس

نشست – می‌نشیند

حَاوَلَ – یُحَاوِلُ

تلاش کرد – تلاش می‌کند

حسَب – یحسُب

شمرد – می‌شمرد

حصَل – یحصُل

به دست آورد – به دست می‌آورد

حضَر – یحضُر

حاضر شد – حاضر می‌شود

حَفِظَ- یحفَظ

محافظت کرد – محافظت می‌کند

حمَل – یحمِل

حمل کرد – حمل می‌کند

خرَج – یخرُج

خارج شد – خارج می‌شود

خفِی – یخفى

پنهان شد – پنهان می‌شود

خلَق – یخلُق

خلق کرد – خلق می‌کند

رجا – یرجو

آرزو کرد – آرزو می‌کند

رَصَدَ – یَرْصُدُ

مراقبت کرد – مراقبت می‌کند

سار یسیر

سفر کرد – سفر می‌کند

سأَل – یسأَل

پرسید – می‌پرسد

سمِع – یسمَع

شنید – می‌شنود

شعَر – یشعُر

احساس کرد – احساس می‌کند

صنَع – یصنَع

ساخت – می‌سازد

ضَرَبَ – یَضْرِبُ

زد – می‌زند

طرَق یطرُق

در زد – در می‌زند

طَلَبَ – یَطْلُبُ

خواست – می‌خواهد

عَادَ – یَعُودُ

بازگشت – بازمی‌گردد

فَقَدَ – یَفْقِدُ

از دست داد – از دست می‌دهد

قَالَ – یَقُولُ

گفت – می‌گوید

کَانَ – یَکُونُ

بودن – شدن

کَذَبَ – یَکْذِبُ

دروغ گفت – دروغ می‌گوید

نَظَرَ – یَنْظُرُ

دید – می‌بیند

هَرَبَ – یَهْرُبُ

فرار کرد – فرار می‌کند